1 - کار کو دَاَندازَه، که از دست و پای نَندازَه: (کار را با قاعده انجام بده، تا از دست و پا نیفتی). 2- ازره روزی از سنگ پیدا مونه: هزاره روزی خود را از سنگ پیدا میکند (حکایت از سخت کوشی هزارهها). 3- تنگ آمد، دَ جنگ آمد: چون عرصه بر او تنگ شد (کارد به استخوان رسید)، ناگزیر کمر به جنگ بست. 4- کم بخور نوکر بیگیر: (توصیه
به بزرگ منشی می کند.حتی اگر قدرت و توانایی کافی نداری از خرج خودت کم کن
و نوکری برایت استخدام کن تا شخصیت است پیش دیگران بالا برود)
5- بوز د پای خو اوزویه،میش د پای خو:(هرکس
سرنوشت مخصوص خود به خود را دارد.عاقبت کار هرکس جداست.کس بار گناه دیگر
را نمی کشد.مثل از صحنه آویزان بو.دن لاشه های احشام در سلاخ خانه ها اخذ
شده است)
زخم شمشیرجور موشه زخم زبو نه. A sword wound will heal but not a wound from words. از یک دست آوازبلند نموشه. From one hand comes no sound. کفش کونه ده بیابو نعمت استه. Old sandals in the desert are a blessing از خرس موی کندو. Plucking hair from a bear عسی به دین خو موسی به دین خو. Jesus to his religion and Moses to his بار کج ده منزل نمیره سه. A tilted load doesn't reach its destination زیر کاسه نیم کاسه استه. Under the bowl is a little bowl . قدر زر ره زرگر میده نه. A goldsmith knows the value of gold. بز مرده شاخ زری. A dead goat has golden horns مرغ شی یک لنگ دره. His chicken has one leg