عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 389
نویسنده : جاذبه وب
فرمانروای کافر عادل یا مسلمان ظالم؟!


عبرت های تاریخ



هلاکو سردار مغول بر سر خلیفه عباسی فریاد زد:
در هر اتاق از این قصر، ده کنیزک نازک بدن خزیده‌اند. مگر تو چند زن می‌توانی اختیار کنی؟ در مطبخت چند خوالیگر، طعام می‌پزند؟ از این سقف‌های بلند و دیوارهای محکم و سراپرده‌های مخملین چه حاصل؟ 

من، هلاکو، سردار مغول از همان غذایی می‌خورم که سپاهیانم می‌خورند و بر همان اسب می‌نشینم که سربازانم می‌نشینند و بر همان زمین می‌خوابم که سربازانم می‌خوابند. 

شما که بسیاری‌تان عالمان دین هستید و مردان خدا، به این سردار بگویید که حکمران ظالم مسلمان را دوست‌تر می‌داریم یا حاکم کافری که به عدل حکومت کند؟
مجلس ساکت شد. در سرتاسر صحن مستنصریه کسی سخن نمی‌گفت. هلاکو پرسشی مهم پرسیده بود.
به راستی کدام یک از این دو، مردمان را نفع بیشتری می‌رساند؟ حکمرانی که دم از دین می‌زند، اما بساط ظلم می‌گسترد و اسباب جور فراهم می‌کند یا حاکمی که کافر است، اما بر مردمان به عدالت و برابری حکم می‌کند.
مجلس همچنان ساکت بود. 


پیری از میانه صحن به پا خاست.
- های سردار فاتح مغول! پاسخ پرسش خود را از من بشنو.
ما مسلمانان بغداد، حکمرانی حکمران عادل کافر را بر حکمرانی مسلمان ظالم ترجیح می‌دهیم و اگر این نبود، تو امروز به سادگی بر دارالخلافه مسلمین دست نمی‌یافتی. بر ما حکمران کافری بگمار که به عدالت حکم براند.
ما از حکومتی که به نام اسلام بر مسلمین ظلم کند، خسته‌ایم.  

محمد مصطفی (ص) گفت: مُلک با کفر باقی می‌ماند و با ظلم نه!


(خواجه نصیرالدین طوسی)


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 276
نویسنده : جاذبه وب
 درس آموزی از یک معلم!

 

میگن در یزد، خانم معلمی پس از چند بار آموزش درس از شاگردانش پرسید :
چه کسی متوجه نشده است ؟
سه نفر از شاگردان دستشان را بالا بردند....
معلم گفت : بیایید جلوی تخته و چوب تنبیه خود را از  کیفش بیرون درآورد .
تمام دانش آموزان جا خوردند و متعجب و ترسان به خانم معلم نگاه می کردند .
معلم به یکی از سه دانش آموز گفت : 

پسرم! این چوب را بگیر و محکم به کف دست من بزن !
 دانش آموز متعجب پرسید :به کف دست شما بزنم ؟به چه دلیل ؟
معلم گفت: پسرم مطمئنا" من در تدریسم موفق نبودم که شما متوجه درس نشدید...!!!  به همین دلیل باید تنبیه شوم!
دانش آموز اول چند بار به دست معلم زد و معلم از درد سوزش دستش، آهی کشید و چهره اش برافروخته شد .
نوبت نفر دوم شد . دانش آموز دوم که گریه اش گرفته بود، به معلم گفت : 

خانم معلم ! به خدا من خودم دقت نکردم و یاد نگرفتم . من دوست ندارم با چوب
 به دست شما بزنم .
 از معلم اصرار و از دانش آموز انکار !
دیگر ،تمامی دانش آموزان کلاس به گریه افتاده و از بازیگوشی های گاه و بيگاه داخل کلاس ،هنگام درس دادن معلم شرمسار بودند....!!!
از آن روز دانش آموزان کلاس از ترس تنبیه شدن معلمشان جرأت درس نخواندن نداشتند .


و اما نتیجه ......


 این داستان واقعی در یزد مصداقی برای مسئولان مملکت است که در حوزه ای اگر خطایی از مخاطبان حوزه آن ها سر زد ،خود را باید تنبیه نموده تا الگویی برای رسیدن به جامعه سالم باشیم....!!!
اگر هر کدام از ما مدیران در حوزه فعالیت خود این گونه عمل کنیم...........
مثلاً اگر در اداره ای کم کاری شد، به جبران آن ،رئیس، خود تمام کارهای عقب افتاده را از کارمندان گرفته و شخصا انجام دهد.
اگر در بانکی کلاه برداری  و یا اختلاس صورت پذیرفت،ریس بانک مربوطه خود را تنبیه نموده و تنزل شغل دهد.
 اگر در حوزه فرهنگی کاستی از سوی مردم و یا متولیان وجود داشته باشد ،دولتمردان مربوطه استعفا دهند.
اگر در حوزه امنیتی و انتظامی بر مردم اجحافی شد،فرماندهان انتظامی به همین دلیل به حبس اختیاری روند.
اگر در حوزه قضایی خطایی صورت گرفت، قاضی استعفا داده و رئیس شعبه خود را
 مکافات كند.
و البته همه این ها با تبلیغ و اطلاع رسانی مناسب همراه باشد.
که اگر شود.....عحب.......
 مدینه فاضله ای خواهد شد.!!!


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 253
نویسنده : جاذبه وب
من هستم چون ما هستیم


انسان شناسی به تعدادی بچه های آفریقایی یک بازی پیشنهاد کرد:
او سبدی پر از میوه زیر درختی گذاشت و گفت هر کدوم از شما که زودتر برسد، آن میوهارا برنده می شود. سپس فرمان دویدن داد . 

تمامی بچه ها دستان یکدیگر را گرفتند و باهم دویدند و کنار درخت، خوشحال نشستند. وقتی که انسان شناس از علت این رفتار آن ها پرسید،آن ها گفتند: 

آبونتو(UBUNTU).

چگونه یکی از ما می تواند خوشحال باشد، در حالی که دیگران ناراحت اند؟!

«آبونتو» در فرهنگ ژوسا یعنی:« من هستم، چون ما هستیم!»


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 240
نویسنده : جاذبه وب
سوره واقعه «2»

«وَکُنتُم اَزواجاً ثَلاثَه»          ازواج= صنفها

وآن وقت شما انسان ها در آن روز اصنافی سه گانه خواهید بود ودر سه شخصیت متفاوت ظاهر می شوید.آنچنان شخصیت هایی که در دنیا برای خود ساخته اید.

«فَاَصحابُ المَیمَنَةِ ما اَصحابُ المَیمَنَةِ»«8»

پس یکی از این سه صنف «اصحاب میمنه» است دارندگان یُمن وسعادت،چه می دانی اصحاب میمنه چگونه ودر چه سعادت وکمالی قرار دارند.

«آنقدر سعادتمند اند که نمی توان با الفاظ واحوالات این دنیا،آن را توصیف نمود. اصحاب یمیمن اند به جهت این که اهل یمن وبرکت اند چون که نظرشان به عالم قدس وعالم علیا است.همچنان که در دنیا جهت آنها بسوی عالم قدس بوده است ومواظب بودند در زندگی زمینی جهت گیری روحانی جانشان محفوظ بماند وخود را از هر کاری که موجب غفلت قلبشان از عالم قدس می شد،جدا می کردند»یک دسته میمنه (خوب) اصحاب خوب اصحابی که همه خوبی ها را دارند.چه آدمهای خوبی هرچه خوبی فکر کنی در این ها است.ویک دسته اصحاب بد. در قیامت یا خوب هستند یا بد وشق سوم ندارد.

«وَاَصحابُ المَشئمَةِ ما اصحابُ المَشئمَةِ»«9»

«واز جمله این سه صنف «اصحاب مشئمه اند»دارندگان شئامت وشقاوت چه می دانی مشئمه چگونه اندودر چه شقاوت وعذاب غیر قابل توصیفی قرار دارند؟»

«چون اهل اهل شوم ونحوست هستند وجهت روحشان به عالم پست است، اصحاب مشئمه نامیده شدند،زیرا از هیچ گونه طهارت ومیمنت برخوردار نیستند تمام زندگی را در دنیا سیر دادندوبا همان ظلمات دنیائی ،خود را آلوده نمودند.»

آلان مردم صد دسته یا هزار دسته هستند وبا نظر قیامتی یا خوب هستند یا بد هستند.یک وقت می گوئیم که یکی خوب هست ولی موقعیکه می گویند این عین خوبی است.در قیامت یا خوب است یا بد ،سکرات موت یک دله می کند یا خوب یا بد،ما هنوز دو دلیم.

«والسابقون السابقون»«10»

واز آن سه صنف.سبقت گیرندگان در خیرات اند.سبقت گیرندگان بسوی مغفرت ورحمت خداوند. واین هاهمان«سبقون فی الخیرات» و«سابقون الی مغفرت من ربهم» می باشند.یعنی سبقت گیرندگان در عمل خیر،سبقت گیرندگان به مغفرتند. این سابقون از آن دوفرقه سبقت گرفته  به مقام فناءفی الله رسیده اندکه به جهت زیادی کمالاتشان نمی شود وصقشان کرد،چراکه در دنیا از هر کمالی آن جنبه هایش را می طلبیدند ودر بین انسان های توحیدی از طالبان حق وحقیقت سبقت می گرفتند وخود را در نهایت در جه توحید قرار می دادند.

از پیامبر خدا(صلواة الله علیه وآله) در مورد این آیه پرسیده شد؟فرمودند:جبرائیل به من گفت:«ذالک علی وشیعتُةُ ،هم السابقون الی الجنته،المقربون من الله بِکرامته» یعنی علی وشیعیان او هستند که بسوی جنت سبقت می گیرند وبه سوی خدا وبسوی کرامت او قرب ونزدیکی طلب می نمایند ونیز روایت هست که علی علیه السلام فرمودند:«والسابقون السابقون اَلئک المقربون فی نزَلت»یعنی این آیه در مورد من نازل شد واز امام باقرعلیه السلام داریم که فرمودند:«ونَحنُ السابقون السابقون ونحن الاولون»یعنی مائیم سابقون السابقون ومائیم«آخرون»در آیه 14 به آخرون اشاره خواهد شد

دسته سوم دیگر خوب نیستند بلکه خوبی هستندفوفقط امام معصوم جزءاین دسته هستند.هیچ کس بین خداوند وانسان نمی تواندواسطه باشد غیر از این دسته. این ها خوبی بلکه عین خوبی هستند.ودو دسته قبلی با این دسته معلوم می شوند که خوب هستند یا بد هستند.در همه امتها خوب زیاد است،پیامبر می فرمایند:سابقون امت های گذشته ومقربون مال امت من هستند ومقربون حضرت علی علیه السلام هست.ظهور الله که اسم جمع است،حضزت علیعلیه السلام است وخوبی یکی است،اگر در عالم کثرت آوردیم خیلی است. مثلاً آب عین آب است وتر ونم دار یا خیس نیست بلکه آب است.

زلزله ای که قرآن می گوید با این زلزله فرق می کند. در آنجا قاعده ها عوض می شود.زلزله چه جوری است؟« رجاً» است.

معصوم آدم خوبی نیست بلکه خوبی است. معصوم کار خوب انجام نمی دهد،بلکه عین خوبی است وکار خوب را ما انجام می دهیم.

تری بدون آب نمی شودومحال است.باید یک حرکتی کرد وآن حرکت بسوی«اُلئک المقربون»است بدون حب علیعلیه السلام نمی شود وزندگی باطل است.

حضرت علیعلیه السلام در یک زمان مهمان چهل خانواده بود.آخر کار هم حکومت به دست حضرت علیعلیه السلام می رسدحال چه زمان وچه قدرمعلوم نیست.


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 254
نویسنده : جاذبه وب

حضرت امام هادی علیه السلام می فرمایند

هرکه از مکر خدا ومواخذه درد ناکش آسوده زید تکبر پیشه کند تا قضای خدا وامر نافذش او را فرا گیرد،وهرکه در خدا پرستی روشن باشد مصائب دنیا بروی سبک آید،وگرچه مقراض شود وپراکنده گردد.

تحف العقول ص511


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 294
نویسنده : جاذبه وب

خرمن از کرگی دم نداشت

یهودی مسلکی به زن مرد فقیری نظر سوءداشت.مرد فقیر برای گرفتن وام رفت نزداین مرد یهودی ومبلغی پول گرفت که در زمانی مشخص به او برگرداند. مرد یهودی که می دانست این توان برگرداندن پول را بموقع ندارد ،شرط گذاشت که در صورت نداشتن پول دو سیر از گوشت بدن مرد فقیر را با کار از بدنش جدا کند.چند روز که از موعد باز پرداخت پول گذاشت مرد یهودی با کارد تیزی رفت سراغ بدهکار ،که بدین طریق مرد فقیر ترک شهر ودیار خود کرده وبه منظور پلید خود برسد.مرد فقیر موقعیکه طلبکار را با کارد دید فرار کرده رفت در کنیسه ای که در معبد را روی خود بسته واز شر برهکار خلاص شود.طلبکار فرصت نداده وطلب کار را در کنیسه دنبال کرد .آنهم پله پشت بام را گرفت ورفت روی بام معبد،یهودی سمج رها نمی کرد ودنبال او رفت بدهکار چاره ای جز اینکه خود را بپائین پرت کند نداشت.ولی از شانس بد او وقتی خود رابه پائین انداخت افتاد روی مردی گداکه آن پائین خوابیده بود وپیر مرد بیچاره در دم جان به جان آفرین تسلیم کرد پسر گدا که ان طرف خوابیده بود بلند سراسیمه بدنبال قاتل پدرش که او را دستگیر کند.طلبکار هم خودش را رسانده ودو نفری بدنبال مرد فقیر.مرد فقیر وقتی دید مدعی دو تا شد .وخطر زیاد تر فرار کرده رفت در کوچه پس کوچه های شهر که خود را از دست آنها خلاص کند.با این تصمیم مسیر خود را کج کرده ورفت داخل یکی از کوچه های فرعی آن دو نفر هم بدنیالش تا رسیدند به کوچه ای که خیلی تنگ بود ودونفر بسختی از کنار هم عبور می کردند.از قضا زن آبستنی از روبرو می آمد که مرد فقیر بهم خورده وزن نقش زمین شد ودر اثر ضربه بچه اش سقط شد.شوهر زن از راه رسید وتعداد تعقیب کنندگان سه نفر شدند.مرد فقیر هراسان فرار می کردوآن سه نفر هم بدنبالش .از کوچه پس کوچه ها وارد دشت شد ودر این فاصله مقداری از آن سه نفر دور تر شد، که رسید به کشاورزی که خرش در گل فرو رفته بود.با خود گفت باو کمکی کنم تا خرش از گِل نجات پیدا کند شاید به خاطر این کمک فرجی حاصل واز دست این سه نفر خلاص شود.با نیت کمک دُم خر را گرفت که خر را از گُل بیرون بیاورندو از شانس بد دُم خر کنده شد وخر همچنان در گِل بود .در همان حال سه نفر رسیدند وصاحب خر هم به آنها اضافه شد ومرد فقیررا دستگیر کرده بردند نزد قاضی.مرد فقیر موقعیکه وارد محکمه شد با چشم وابرو به قاضی فهماند که اگر از من طرفداری کردی سبیلت را چرب می کنم.قاضی هم بدون توجه به اینکه متهم چیزی دارد یا نه بنا را بر حمایت از متهم گذاشت واولین شاکی را خواست که در پشت جایگاه قرار بگیرد.

مرد یهودی در پشت جایگاه قرار گرفت.وسر گذشت خود را شرح داد وآخر هم شرطی که گذاشته بودند که اگر بدهکار نتواند بدهی خود را بدهد طلبکار حق دارد دو سیر از گوشت بدن بدهکار را با کارد بِبُرد.

قاضی دستور داد تا کاردی آوردند داد دست مرد یهودی وبه مرد فقیر گفتبیا جلو تا دوسیر گوشت بدنت را ببرد.یا اینکه باید بدهی او را بدهی.وبه مرد یهودی هم گفت اگر نتوانستی دو سیر گوشت را جدا کنی ،یعنی اینکه اگر مقداری از دوسیر کمتر یا زیادتر بود به همان مقدار بدهکار می تواند گوشت بدنت را ببرد.طلبکار دید نمی تواند دقیق دوسیر از گوشت بدن او جدا کند وبالاخره مقداری بیشتر یا کمتر می شود واز حق خود گذشت کرد.

قاضی گفت:دومین شاکی بیاید  پشت جیگاه.پسر گدا آمد پشت جایگاه.قاضی گفت شکایتت چیست؟گفت:پدرم پشت دیوار معبد خواب بود که این آقا (متهم) خود را از بالای بام روی او انداخت وباعث مرگ پدرم شد.

قاضی گفت :باید قاتل بدست پسر مقتول قصاص شود بدین صورت که پسر مقتول از بالای بام معبد خود را روی قاتل بیاندازد تا قاتل به قصاص برسد.پسر مقتول دید اگر خود را از بالای بام پرت کند معلوم نیست که دقیقاً روی قاتل بیافتد از آن گذشته ممکن است خودش کشته شود لذا از حق خود گذشت.

قاضی:شاکی بعدی

شوهر زن که بچه اش سقط شده بود رفت پشت جایگاه وشرح سقط شدن بچه اش را بیان کرد.قاضی گفت... شوهر زن دید قاضی بی حیاگی را از حد گذرانده وبهتر است سکوت کرده خود را از این مهلکه نجات دهد.

قاضی :شاکی بعدی .مردی که دُم خرش کنده شده بود همانطوریکه در حال فرار بود دَمِ در خروجی دادگاه با فریاد می گفت :آقای قاضی،آقای قاضی.«خرمن از کُرگی دم نداشت»


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 284
نویسنده : جاذبه وب

احمد رستمیان

1331898

ای خواهران حجاب را رعایت کنید و در راه سعادت بخش حسین را ادامه دهید و زینب وار زندگی کنید.

 

محمد رضا شیخی

1449458

خواهران جهاد شما، حجاب شماست. در جامعه امروزی ارزش زن به حجاب وتقوای اوست نه به بی بند باری و بی عفتی او، در جامعه ای که هر خیابان و کوچه اش چندین کشته و زخمی برای اسلام دارد بی حجابی و بی عفتی معنایی ندارد.

 

محسن کاظمی موسوی

1610425

خواهرانم حجاب خود را یادتان فرود.

 

علیرضا وکیلی سهروفیروزانی

1813312

خواهران گرامیم: انشاءالله با رعایت کردن موازین شرعی و حجاب دشمن شکن باعث شادی روح شهدا باشید همراه و پشتیبان ولایت فقیه باشید

 

عباس سلمان زاده

1401460

خواهرم حجاب را رعایت کن زینب وار باش.

 

سعید شاوری

1705436

توصیه ام به خواهران حزب الله این است که حجاب اسلامی را حتماً رعایت کنید چون زینت زن به حجاب اوست و رعایت نکردن حجاب یعنی پایمال کردن خون شهیدان است. از خواهرانم می خواهم که زینب وار عمل کنند و با حجاب اسلامی در جامعه رفت وآمد کنند و الگوی زنان دیگر باشند.

 

محمدرضا جمشیدیان

1195397

و دیگر سخنم با خواهران حجاب، حجاب .چرا از زینب وزهرا(س) درس نمی آموزید دیگر بقیه با وجدان خودتان آخر کمی هم به آخرت فکر کنید.

 

احمد بهرامی

1126816

ای مادر عزیز تو ای زن با عفت و تو ای مادر زینب گونه از تو می خواهم که برای جوانت هیچ گریه نکنی.

 

اسماعیل خلیلی

ای برادران وخواهران: بشارت باد شما را به حجاب اسلامی که بی بندوباری تو برادر و تو ای خواهر نه تنها برای انسانیت تو ضرر دارد بلکه برای اجتماع.

 

محمد امیری مورنانی

1081825

حجاب به یک چادر نیست ،حجاب، در تمام حرکتاتتان داشته باشید و در تمام جزء جزء اعضای خود داشته باشید.

در مورد حجاب سخت تر باشید و با آن هایی که نمی توانند حجابی خداپسندانه داشته باشند معاشرت نکنید شاید به خود آیند و متوجه گردند.


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 342
نویسنده : جاذبه وب
بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت زهراعلیها السلام به مسجد می رود

هنگامی که ابوبکر تصمیم نهائی خود را در مورد غصب فدک از حضرت زهراعلیها السلام گرفت ونماینده حضرت را از آنجا اخراج نمود واین اخبار با آن حضرت رسید،سر مبارک را پوشانیدند و پوشش کامل بر تن نمودند وبا عده ای از زنان خدمتگذار وبانوان خویشاوندانشان برای اعتراض به بوبکر براه افتادند.هنگام راه رفتن لباس حضرت به زمین کشیده می شد وپائین لباس زیر پایشان می رفت وراه افتنشان چنان بود که گویا پیامبرصلی الله علیه وآله  راه می روند

ابوبکر با عده زیادی از مهاجران وانصار ودیگر افراد نشسته بودند که حضرت وارد شدند،وبا آمدن حضرتپرده ایبین ایشان ومردم آویخته شد.حضرت زهراعلیها السلام نشستند ووچنان از سوز دل ناله ای نمودند که مردم را به گریه واداشتند ومجلس را منقلب کردند. سپس لحظه ای درنگ نمودند تا صدای ناله های مردم خاموش گردید واز جوش وخروش افتاد. با آرامش مجلس حضرت صحبت خود را با حمد وثنای الهی ودرود بر پیامبرصلی الله علیه وآله آغاز نمودند . مردم با شنیدن کلام آن حضرت بار دیگر شروع به گریه کردند. وحضرت برای بار دوم ساکت شدند.وهنگامی که مردم آرام گرفتند صحبت خود را از سر گرفتند وچنین فرمودند.

حمد وثنا

کلام خود را آغاز می کنمبا حمد وسپاس کسی که به ستایش وفضل وعزت ورفعت ار همه کس سزاوار تر است.

خداوند را بر نعمتهائی که عطا فرموده می ستایم، وبر الهامش سپاس می کنم ،وبر نعمت های گسترده ای که ابتداء عناین نموده ونعمتهای فراوانی که عطا فرموده وتفضلات پی در پی که مرحمت کرده ثنا می نمایم .نعمت های بی پایانی که از حد شمارش بیرون است،وقدرت بر شکر همه آنها نیست، ونهایت آنان فابل درک نخواهد بود.نعمتهائیکه خداوندبزای ازدیا ودوام آنها ما را دعوتع به شکر گذاری نموده ، وبندگانش را بر فرستادن آنها مطیع خود گردانیده وبرای کامل نمودنبخششهایش از آنان حمد وستایش خود را خواسته ،ودر کنار آن به طلب چنین نعمت هائی امر فرموده است.

گواهی می دهم که معبودی غیر«الله»نیست.تنها او معبود است وشریکی ندارد.کلمه ای است که تأویل آن اخلاص است ومتضمن رساندن قلوب به اعتقاد وحدانیت خداست، وآنچه را که دعقل به آن پی می برددر اندیشه ها ظاهر نموده است. خداوندی که تمام اشیاء را بدون آنکه چیزی قبل از آنان باشد بوجود آورده،وبی آنکه از نمونه هایی برای خلقت پیروی کرده باشد آنان را آفریده است.با قدرتش به آنان وجود داده وبا اراده خود آنان را خلق فرموده،بدون آنکه نیازی به خلقت آنان داشته باشد یا فایده ای به او عائد شود. بلکه علت در خلقت آنست که حکمت خود را برای ما سوایش معلوم بنماید ،وآنان را به اطاعت خود متوجه کند، وقدرت خویش را به منصه ظهور برساند، وخلق را به عبا دت خود بخواند وبه دعوت خود عزت وغلبه بخشد. همچنین برای دوری آنان از عذابش وسوق آنان به بهشتشثواب بر اطاعت خود وعذاب در معصیتش قرار داد

 

 

بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله  ومسیر رسالت

وگواهی میدهم که پدرم حضرت محمد بنده وفرستاده اوست،که خداوند او را قبل از خلقتش اختیار نمود،وقبل از بعثتش او را برگزید،وپیش از انتخابش نام او را معرفی کرد.این انتخاب هنگامی بود که مرد در مخفیگاه غیب پنهان بودند ودر پس پرده های هولناک مستور وبه نهایت عدم مقرون بودند.

علت این اختیار آن است که خداوند به سر انجام کار ها آگاه وبه حوادث روزگار احاطه دارد،وبه زمان وقوع مقدرات عارف می باشد. برای اتمام امر خود او را مبعوث گردانید،وبه قصد اجرای حکم خود او را برانگیخت ،وبرای انفاذ مقدرات حتمی خود او را به پیامبری اختیار نمود.آن حضرت مردم را دید که هر گروهی دارای دین مخصوص به خود است.وبه افروخته خود روی آورده وبتان خود را پرستش می نمایند،وبا آنکه فطرتاً معرفت خدا را دارند ولی منکر او هستند.

آنگاه خداوند به برکت پدرم حضرت محمدصلی الله علیه وآله ظلمت ها را به نورانیت مبدل ساخت، واز قلبها مشکلات را برطرف نمود، واز دیده ها تحیر را زایل کرد،ومطالب مبهم را برای همگان روشن نمود.آن حضرت دعوت الهی خود را با هدف هدایت مردم آغازکرد وآنان را از گمراهی نجات داد، واز لجاجت ها آگاهی بخشید، وآنان را به دینی محکم هدایت نمود، وبه راه مستقیم فرا خواند،

سپس خداوند او را با رأفت ورحمت واختیار به سوی خود خواند تا او را از خستگی این دنیا آسوده گرداند وسنگینی بار نا ملایمات را از او بر دارد، واو را دراحاطه ملائکه ابرار ورضوان پروردگار غفار ومجاورت ملک جبار قرار دهد. درود خدا بر پدرم پیام آور وامین وحی خدا وبرگزیده ومنتخب ومرضی او،درود وسلام ورحمت وبرکات الهی بر آو باد.

 

 

خطاب حضرت به مهاجرین وانصار

آنگاه حضرت زهرا علیها السلام متوجه اهل مجلس شدند،وخطاب به تمام مهاجران وانصار فرمودند:

شما بندگان خدا پرچم وعلم امر ونهی الهی ، ودر بردارنده دین ووحی او وپاسداران خدا بر خود هستید، ورساننده احکام الهی به دیگر  امت هایی که در اطراف شمایند می باشید. در بین شما شخصی است که استحقاق زعامت دارد، واو کسی است که قبلاً در مورد او متعهد شده اید.

قرآن واهل بیت

وما یادگارانی هستیم که خداوند ما را نمیایندگان خود بر شما قرار داده، وبه همراه ما کتاب ناطق الهی وقرآن صادق ونور تابناک وشعاع در خشنده ای است که دلیل های آن روشن واسرار آیاتش ظاهر، وبا دلیل وبرهانی است که ظواهرش متجلی واستماع آن بر مردم همیشگی است(ولال آور نیست) پیروان او بخاطر آن مورد رشک دیگران هستند،وتبعیت او بشر را به رضوان خدا سوق می دهد، وگوش دادن به آن نجات را بدنبال می آورد. در اواست دلیل های نورانی الهی، وپندهای مکرر خداوند، وواجباتی که تبین شده ومحرماتی که از آن منع گردیده، واحکامی که کافی است وادله ای که روشن است وکلماتی که شفا بخش است، وفضائلی که بدان دعوت شده واموری که اجازه در آنجام آن داده شده، ورحمتی که امید آن می رود، وقوانینی که واجب شده است.

حکمت دستورات الهی

پس خداوند ایمان را طهارت شما از شرک قرار داد،ونماز را دوری از کبر،وزکات را صفای روح وزیادی در روزی وروزه را تحکیم اخلاص، وحج را بلندی ورفعت دین، وعدالت را نظام قلبها وقبولی دین ، واطاعت ما را موجب نظم ملت ،وامامت مارا امان از تفرق وجدائی، وجهاد را عزت اسلام،وصبر را کمکی بر استحقاق اجر، وامر بمعروف را باعث مصلحت عمومی، ونهی از منکر را برای تنزیه دین،ونیکی به والدین را حفظ از نارضایتی، وصله رحم را مایه طولانی شدن عمر وکثرت افراد یک دل،وقصاص را حفظ خون ها، و وفای به نذر را روزنه ای برای بخشش گناهان، وکامل نمودن کیل ووزن را برای حفظ اموال از نقص وضرر، ونهی از نوشیدن شراب را دوری از پلیدی، وپرهیزنسبت ناروا به بانوان عفیفه را مانع از لعنت، ودوری از دزدی را سبب جلوگیری از اعمال زشت ونخوردن مال یتیم وبرنداشتن آنرا پناهی از ظلم، ونهی از زنا را حفظ از غضب الهی، وعدالت در احکام را مایه دل گرمی مردم، وظلم ننمودن در حکم را برای ترس از حق ،قرار داده،وبرای اخلاص در قبول ربوبیت خود شرک را حرام نوده است

پس تقوای الهی را در بالاترین درجه پیشه خود بنمائید، در حالی از این دنیا بروید که مسلمان باشید، واز فرامین خدا روی بر نگردانید،ودر آنچه که امر ونهی فرموده او را اطاعت کنید، که خدا فرموده: فقط بندگان آگاه از خدا می ترسند.پس حمد وثنای خدائی را بجا آورید که با عظمت ونورش تمام اهل آسمان وزمین در جستجوی وسیله ای بسوی اویند. وما آن وسیله الهی در خلقش هستیم،وما آل رسول خدائیم، وما مقربان درگاه خدا ، وجایگاه قدس او، وحجت غیبی الهی ووارث انباءاوئیم.

بدانید من فاطمه هستم

سپس فرمود:

ای مردم بدانید من فاطمه ام، وپدرم محمد است،کلام اول وآخر من این است،ودر این مطلب اشتباه نمی کنم وآنچه که انجام می دهم گزاف نیست.پس با گوش های شنوا وقلبهای آگاه سخن مرا گوش کنید

سیر رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله

آنگاه فرمود:فرستاده خدا نزد شما آمد که از شما بود وتحمل مشقت شما بر او دشوار بود واو نسبت به هدایت شما بسیار پافشاری داشت ونسبت به مومنین با رحمت ورأفت بود. اگر در حسب ونسب او نظر کنید واو را بشناسید می یابید که در بین تمام زنان ام تنها پدر من است،ودر بین تمام مردان او تنها برادر پسر عموی من (علیعلیه السلام ) است وچه خوب انتصابی است.او رسالت الهی خود را به انجام رسانید وامود باغث عذاب پروردگار را اظهار نمود،واز راه وروش مشرکان روی گردانید.کمر آنان را در راه رسالتش شکست ،وآنان را به اندوه مبتلا کرد،ومردم را با حکمت وپند نیکو به راه خدا دعوت نمود.

بتان را شکست وسرهای گردنکشان را به خاک افکند،تا آنکه اجتماع آنان را از هم پاشید وآنان از صحنه پشت نمودندونور هدایت ظلمت شرک را شکافت وپرده از حق برداشته شد،زعیم دینی گوینده شد،وآتش کفر خاموش گردید، وزبان شیاطین لال شد وپست فطرتان منافق هلاک شدند وگره های کفر وخلاف از هم گشوده شد، وشما به کلمه اخلاص تکلم نمودید با عده ای از پاکان که عفیف بودند.شما بر لبه پرتگاه آتش قرار داشتید که پیامبر الهی شما را نجات داد.شما کسانی بودید که بتان را پرستش می کردید وقمار بازی می کردید.

چنان خوار بودید که جرعه هر نوشنده،وشکار هر طمع کار ، وهمچون آتشگیره ای بر دارنده آن زیاد توقف نمی کند ،بودید،وزیر قدمهای دیگران قرار داشتید،آب آشامیدنی شما آب کدر، وخوراک شما پوست دباغی نشده بود،می ترسیدید که مردم از اطرافتان ناگهان بر شما حمله کنند.

 علیعلیه السلام در تبلیغ رسالت

تا آنکه خداوند تبارک وتعالی به برکت پیامبر حضرت محمدصلی الله عیله آله  شما را نجات داد بعد از همه اینها،وبعد از آنکه او گرفتار پهلوانان کفار وگرگان عرب وگردنکشان اهل کتاب گردید،هرگاه که آتش جنگ را می افروختند آن را خاموش می نمود وهر زمان که قدرت پیروان ضلالت ظاهر می شدیا دشمنان مشرک دهان خود را برای از بین بردن شما باز می کردند برادرش علی را برای نابودی آنان به عمق دهانشان می افکند.او هم تا گوش های آنان را پایمال نمی کرد،وآتش آنان را با شمشیرش خاموش نمی نمود باز نمی گشت.

او(علیعلیه السلام ) کسی بود که در راه خدا سختی ومشکلات را تحمل می کرد واستقامت از خود نشان می داد،ونزدیکترین اشخاص به پیامبر وآقای اولیای خدا بود.در خدا کمر همت بسته بود ودلسوزانه وبا جدیت وبا جذابیت وتلاش پیگیر عمل می کرد،ودر راه خدا سرزنش ملامت کنندگان تأثیری در او نداشت.

واین در حالی بود که شما در زندگی راحت ودر کمال آرامش وامنیت ونشاط بودید،ودر رفاه زندگی خوش می گذراندید.غذای لذیذ می خوردید وآب زلال می نوشیدید وانتظار بلا ها را بر ما داشتید ومنتظر شنیدن اخبار آن بودید!وچون جنگی شدت می گرفت خود را کنار می کشیدید، وهنگام کارزار وجنگ فرار می کردید.

رفتار مردم بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله

هنگامی که خداوند جایگاه انبیاء ومنزلگاه برگزیدگانش را برای او اختیار نمود وآنچه به او وعده داده بود باتمام رساند کینه ودشمنی ناشی از نفاق شما ظاهر گردید،وپوشش دین کهنه شد وجامه اش مندرس واستخوانش ضعیف گردید،وآن قدرت ضعیف از بین رفت.سکوت کننده گمراهان به تکلم در آمد ،وگمنام ذلیلان ظاهر شد،وشخص مورد اهل باطل صدا در آورد،ودر عرصه شما قدرت نمائی کرد.

شیطان از کمینگاه خود سر بر آورد وشما را بسوی خود خواند وشما را دعوت نمود ودید که دعوت او را اجابت می نمائید وآماده فریب خوردن از او هستید،وچون شما را به قیام بر علیه حق خواند قیام وسرعت قبول شما را یافت،وچون شما را بر ضد حق به غضب وخشم در آورد شما را غضبناک دید.پس شتر دیگران را برای خود علامت گذاری نمودید وآن را به آبی که از شما نبود حاضر کردید.تمام این قضایا در حالی بود که فاصله زیادی نشده وزخم هنوز وسیع بود وجراحت هنوز التیام نیافته وپیامبر هنوز دفن نگردیده بود(با نیرگ ودروغ بر مردم جلوه دادید که حضورتان در سقیفه برای فتنه بوده است).به گمان ترس از بروز متنه به سرعت اقدام کردید ولی بدانید که در فتنه سقوط کردید وجهنم کافران را از هر سو در بر می گیرد.

این کار ها از شما بعید بود وچگونه چنین کاری کردید وبه کجا باز می گردید،با اینکه کتاب خدا در بین شماست؟! کتابی که آموزش ظاهر واحکامش نورانی وعلامت هایش واضح ونواهیش تبین شده واوامرش روشن است. به چنین کتاب خدائی پشت نمودید.وای بر شما! آیا می خواهید از او روی گردانید یا به غیر آنچه که در آن است حکم کنید؟ بد جایگزینی برای ظالمان است،وکسی که غیر اسلام را بعنوان دین برگزیند از او قبول نمی شود ودر آخرت از زیانکاران خواهد بود.

سپس درنگ نکردید مگر بمقدار آرام شدن فتنه وجای گرفتن قلاده آن که شروع نمودید در بر افروختن شعله های فتنه وبر انگیختن هیزمهای آن وندای شیطان مکار را اجابتکردید وشروع به خاموش کردن انوار دینی روشن وبی اعتنایی به سنت های پیامبر  برگزیده نمودید. به ظاهر طرفداری از دین می نمائید در حالی که در باطن به نفع خود عمل می کنید ونسبت به اهل بیت وفرزندانش با حیله ونیرنگ رفتار می کنید.

ما در مقابل اذیتهای شما صبر می کنیم مانند صبر کسی که با چاقوهای بزرگ وپهن اعضایش را قطعه قطعه کنند وتیزی نیزه را در بدنش فرو برند!

فدک وارث

وشما معتقدید که ارثی ونصیبی برای ما نیست! آیا در پی حکم جاهلیتهستید؟! وچه حکمی بهتر از حکم الهی برای گروهی است که یقین دارند؟آیا نمی دانید؟!البته که همچون آفتاب تابنده برای شما روشن است که من دختر اویم .از شما مسلمانان بعید است! آیا بزور ارث  پدرم گرفته شود؟

ای پسر ابوقحافه،آیا در کتاب خدا نوشته شده که تو ارث از پدرت ببری ولی من از پدرم ارث نبرم؟ مطلبی تعجب آور ومتحیر کننده آورده اید که از روی جرأت بر قطع رم رسول الله وشکستن پیمان چنین اقدامی کرده اید! آیا از روی عمد کتاب خدا را رها کرده وپشت سر خود افکندید؟آنجا که خداوند تبارک وتعالی می فرماید:«وسلیمان از داود ارث برد»(س نمل 16) وآنچه حکایت نمود از قضیه یحیی وزکریا که می فرماید:«پروردگارا...فرزندی بمن عنایت فرما که از من واز آل یعقوب ارث ببرد»(س مریم 4،5،6) وفرمود:«وخویشان میت بعضی بر بعض دیگر در کتاب خدا در ارث بردن تقدم دارند» انفال 75) وفرمود:«خداوند در رابطه با اولادتان سفارش می نماید که فرزندان پسر دو برابر فرزندان دختر ارث می برند»س نسا 11)  وفرموده«اگر میت چیزی بعد از خود باقی بگذارد برای والدین وخویشان به نیکی وصیت نماید این حقی است که متقین باید آن را انجام دهند»(س بقره 180)

گمان نمودید بهره ای از ارث برای من نیست واز پدرم ارثی بمن نمی رسد وبین من وپدرم نسبتی نیست؟! آیا خداوند شما را به آیه ای اختصاص داده که پدرم را از آن خارج نموده است؟ یا می گوئید ما اهل دو مذهب هستیم که از یکدیگر ارث نبریم؟! آیا من وپدرم هر دو اهل یک مذهب نیستیم؟! یا اینکه شما به عام وخاص قرآن از پدرم وپسر عمویم (علیع ) آگاه ترید؟

اکنون که فدک را نمی دهی این مرکب زین وافسار شده آماده را بردار تا در قبر همراه تو باشد وروز قیامت وبال آن گریبانت را بگیرد. خداوند خوب حکم کننده ای وحضرت محمد صلی الله علیه وآله خوب زعیمی وقیامت خوب وعده گاهی است. بعد از مدت کوتاهی پشیمان می شوید،ودر روز قیامت اهل باطل زیان می کنند،وزمانی پشیمان شوید که برای شما نفعی ندارد،وبرای هر خبری زمان وقوعی است،وبزودی می فهمید عذاب خوار کننده گریبان چه کسی را می گیرد وچه کسی که عذاب دائمی بر او نازل می شود.

خطاب به پیامبرصلی الله علیه وآله

سپس حضرت نظری به مرقد پدر افکند وگریه کرد ودر ضمن ابیاتی از شعر چنین فرمود:

ای پدر !بعد از رحلت تو واقعه های بزرگ وقضایای مشکلی واقع شد،که اگر تو شاهد بودی مصیبت برایمان بزرگ نمی آمد.

ما همچون زمینی که باران فراوان را از دست دهد تورا از دست دادیم، وقوم تو فاسد گردیدند.پس شاهد آنان باش وغائب مباش. وبرای هر اهلی مزیّت وبرتری بر دیگرنزدیکان نزد خدای متعال است. آن هنگام که تو رفتی وخاک بین ما وتو حایل شد مردمانی کینه های خود را بر ما ظاهر نمودند.

اکنون که تو از بین ما رفته ای وتمام زمین غصب شده مردم با چهره گرفته با ما روبرو می شوند وما خوار شده ایم، وبزودی در روز قیامت باعث ظلم خانواده ما می فهمد که به کجا باز می گردد.

تو همچون ماه چهارده شبه ونوری بودی که از تو کسب نور می شد وکتابهای آسمانی از طرف خدای با عزت بر تو نازل می گردید.

وجبرائیل با آوردن آیات الهی با ما انس داشت وبا رفتنت در تمام خیرهه را بستی شهر من با آن وسعتش بر من تنگ شده ودو سبط تو خوار گشتند که در این برای من بلایی است.

ای کاش قبل از رفتن تو مرگ با ما ربربرو می شد هنگامی که تو از پیش ما رفتی وتلی از خاک مانع از تو شد.ما مبتلا به مصیبت از دست رفتن عزیزی شدیم که هیچ محزونی از مردم چه عرب وچه عجم به به رفتن چنین عزیزیمبتلا نشدهخ است.

پس هر اندازه که در این دنیا زندگی کنیم وتا زمانی که چشمهایمان باقی است برای تو با اشکی ریزان گریه می کنیم.

خطاب به انصار

سپس حضرت نگاهی به جانب انصار نمود وفرمود:

ای یادگاران زمان پیامبر،وای یاوران دین وپناه دهندگان اسلام! این چه سستی است در یاری من وچه ضعفی است در کمک به من وچه کوتاهی است در باره حق من وچه خوابی است که در مورد ظلم بمن شما را فرا گرفته؟!آیا پیامبرصلی الله علیه وآله پدرم نمی فرمود: «حرمت هر کسی را نسبت به فرزندانش باید نگاه داشت»؟ چه زود کار خود را کردید،وعجب زود به کاری که زمانش نرسیده بود اقدام نمودید!

وشما قدرت کمک به آنچه من طلب می کنم وقوت بر گرفتن آنچه در پی آن هستم ومی خواهم دارید.آیا به راحتی می گو.ید«محمد رسول خدا از دنیا رفت» بجان خودم قسم این واقعه ای مهم است که شکافی عظیم وگسیختگی گسترده ای همراه داشت والتیام دهنده آن مفقود بود.با غیب پیامبر زمین تاریک گردید، وبرگزیدگان الهی محزون گشته اند ، ودر مصیبت او آفتاب وماه گرفته وستارگان پراکنده شدند. با رحلت اوامید ها به یأس مبدل شد،وحریم آن حضرت از بین رفت،وحرمت او مورد اهانت قرار گرفت.

بخدا قسم رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله بلیه بسیار بزرگ ومصیبت عظیم است که مصیبتی مثل آن وحادثه ناگواری همچون آن در دنیا نخواهد بود وبه این مصیبت عظمی کتاب خدا در خانه هایتان ودر هر صبح وشام آگاهی داده وبه آن در گوشهایتان با ندا وفریاد وخواندن وفهماندن خبر داده است.وهمچنین خبر داده از آنچه که به انبیای الهی وفرستادگان خداوند در گذشته رسیده که حکم نهایی وقضا وقدر حتمی است(آنجا که فرموده :)

«ونیست محمد مگر فرستاده خدا که قبل از او پیامبران آمده اند.آیا اگر بمیرد یا کشته شود به جاهلیت خود برمی گردید ومرتدمی شوید؟ کسی که مرتد شود به خداوند ضرری نمی رساند وخداوند شکر گذاران را پاداش می دهد»

ظلم به فاطمه(س) در انظار مردم

از شما بعید است ای پسران قَیلَه! آیا در ارث پدرم به من ظلم شود در حالی که شما حال مرا می بینید وصدای مر امی شنوید واجتماعتان منسجم است وندای نصرت طلبی من به شما می رسد،وآگاهی بر مظلومیت من همگی شما را فرا گرفته است؟!

این در حالی است که شما هم تداراکات وافراد وهم خانه وسرپوش وهم وسیله وقدرت واسلحه ووسیله دفاع دارید.فراخوانی من به شما می رسد ولی پاسخ نمی دهید!وفریاد من به شما می رسد ولی به دادخواهی نمی آئید.

شما متصفید به این که بردشمن بدون سپر وزره حمله می کنید وبه خیر وصلاح شناخته شده اید.وشما کسانی هستید که بعنوان برگزیده خدا ومنتخب او برای ما اهل بیت انتخاب شده اید.وهمان کسانی هستید که با اعراب به میارزه برخاستید وخود را وارد امور سخت کردید ومحتمل سختی وزحمت شدید وبا امتها به جنگ برخاستید وپهلوانان را بدون سستی دور نمودید.

ما وشما چنان بودیم که شما را امر می کردیم وشما اطاعت می کردید،تا بوسیله ما برای شما آسیاب اسلام به گردش در آمد، وبرکات روزگار به جریان افتاد،وتکبر شزک به ذلت کشیده شد،ودعوت به فتنه وآشوب آرام گرفت ،ودین در اجتماع شکل گرفت.

باامامان کفر بجنگید

بعذ از این سوابق،حال بعد از روشن شدن حق به کجا می روید،وبعد از آنکه بیان شده بود،وبعد از اعلن حق کجا آن را پنهان کردید،وچرا بعد از این اقدامات به گذشته خود رجوع نمودید وبعد از ایمان مشرک شدید، وبعد از شجاعت ترسیدید از گروهی که بعد از پیمان بستنتان سوگند های خود را شکستید ودر دین شما طعنه وارد نمودند.

با امامان کفر جنگ کنید که آنان پایبند به سوگند هایشان نمی باشند،تا شاید از کار های خود برگردند. آیا با گروهی که سوگند های خود را نادیده گرفتند وقصد بیرون نمودن رسول الهی را دارند کار زار نمی نمائید،وحال آنکه آنان ابتداءبه جنگ نمودند؟آیا از آنان هراس دارید؟خداوند سزاوار تر است که از او بترسید اگر مومن هستید.

خواری حق بدست مردم

آگاه باشید ! بخدا قسم شما را می بینم که به زندگی راحت میل پیدا نموده اید ،وکسی که سزاوار منصب حل وفصل امور است ازجایگاهش دور نمودید،وبه راحتی تن در داده اید،واز جای وسیع به جای تنگ پناه آوردید،واز دین برگشتید وآنچه را که حفظ می کردید دور افکندید،وچیزی را که به آسانی خورده بودید بر گرداندید.

اگر شما ونمام کسانی که در زمین هستید کافر شوند خداوند از همه آنها بی نیاز است وخداوند سپاس شده است.آیا خبر کسانی که قبل از شماازقوم نوح وعاد وثمود واقوامی که بعد از اینان آمد ند به شما نرسیده ؟قضایای آنان را جز خدا نمی داند که رسولان الهی با بینات به سوی آن اقوام آمدند،ولی آنان دستهای خود را در دهان خود گذارده وگفتند ما به آنچه که شما فرستاده شده اید کافریم،وما در آنچه که ما را بسویش می خوانید در شک وتردید هستیم.

عار وعذاب بر کسی که دختر پیامبر(ص) را خوار کند

من گفتم آنچه گفتم در حالی که می دانم یاری نکردن وجودتان را فرا گرفته وبی وفائی همچون لباسی بر قلب های شما پوشیده شده است.ولی این سخنان بخاطر رسیدن جان بلبم بود،وآه هائی بود که برای خاموش نمودن آتش غضبم کشیدم،وسستی تکیه گاهم بود واظهار غصه سینه ام است که دیگر نتوانستم آنرا مخفی کنم وبرای اتمام حجت بود.

پس شتر خلافت را بگیرید وبا طناب رَحل«1» آن را محکم به شکم آن ببندید،در حالی که کمر آن شتر مجروح شده واستخوان هایش شکسته وپاهایش ضعیف شده وکف پاهایش نازک گردیده وعیب آن همیشه باقی است. به غضب خدای جبار وننگ ابدی علامت گذاری شده،وپیوسته به آتش الهی روشن است.آتشی که بر قلب ها اثر می گذارد ودر عمود های کشیده برآن ملازم شده است.آنچه انجام می دهید نزد خداوند محفوظ است وبزودی کسانی که ستم کردند می فهمند به کجا می روند.

من دختر پیامبر هستم

من دختر کسی هستم که شما را از عذاب شدیدی که در پیش دارید ترسانید.پس همگی در باره من حیله بکار بندید وبه تاخیر نیندازید .شما کار خود را بکنید که ما هم در کار خود هستیم ومنتظر باشید که ما هم منتظریم،وبزودی کفار خواهند دانست که عاقبت کار به نفع کیست.وبگو عمل کنید که بزودی خدا ورسول ومومنین عمل شما را می بینند ونامه اعمال هر انسانی را بر گردن او آویخته ایم.بنابر این هر کس به اندازه ذره ای عمل خیر انجام دهد نتیجه اش را می بیند وهر کس ذره ای عمل شر انجام دهد نتیجه اش را خواهد دید.گویا کار چنین مقدر شده است.

 

 

 

 

 


تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 229
نویسنده : جاذبه وب

لطیفه

فروشنده در حالیکه شیشه ادکلن را بدست مشتری میداد گفت: سعدی می گوید :مشک آن است که ببوید ، نه آنکه عطار بگوید

مشتری  شیشه ادکلن را گرفت بوئیدوگفت:سعدی میخواست بگوید ونگفت : مشک آن است که بوی عطر دهد نه بوی گند.



تاریخ : 11 آذر 1394
بازدید : 618
نویسنده : جاذبه وب

بسم الله الرحمن الرحیم

ریاست محترم شعبه 3 سازمان تامین اجتماعی اصفهان:                                                 23/9/92

جناب آقای عباس یزد خواستی:

سلام علیکم:

احتراماً:اینجانب  مستمر بگیر تامین اجتماعی هستم .ودر مقابل سی سال کار (جوانی وعمر مفیدم)حق بیمه ای که دادم به شماها برای تامین آتیه خودم.  تبدیل به پاداش های 400 ملیونی برای هریک از مسئولین تامین اجتماعی شد. اکنون پولی که از شما میگیرم خورد و خوراک زن وبچه ام هم تامین نمی شود.تا چه رسد به اینکه بخواهم رقم های چند ملیونی به شما پول زور بدهم .

چندی قبل فیشی درب منزلم فرستادید ،هر چندمبلغ آن اندک یعنی دو2 هزارتومان بود .ولی برای روشن شدن مطلب به زیر مجموعه شما مراجعه که ببینم برای چیست. زیراسال ها است  فعا لیتی نداشته ام وچند صباحی هم که فعالیت کردم حمالی بود  برای امثال تامین اجتماعی .وتسویه حساب هم شده است.

چند ساعت به این اطاق وآن اطاق پاس داده شدم .وآن خانمی که باید پاسخ مرا بدهد.انگار که با یک مجرمی برخورد میکند که فردا باید اعدام شود.وتا آخر هم بمن پاسخ نداده واز رفتن به این اطاق وآن اطاق برای تایپ وامضاءو...متوجه شدم اصلاً بدهی در کار نبوده است.وقتی  پله های ساختمانی که شما رئیس آن هستی پشت سر میگذاشتم از تحقیر ها وتوهین هائی که به یک مسلمان ایرانی شده بود بقدری ناراحت بودم که تمام سلول های بدنم فریاد میزدند که ما پشیمانیم.

برای فیش واخطاریه بعدی با خود گفتم که می روم نزد ریاست شعبه .تا پاسخ خود را بگیرم .در تاریخ 19/9/92 در اطاق شمابا دو سه کلمه ای که مابین ما ردوبدل شد شما خیلی تحکم آمیز وغیر مادبانه گفتید بدهی خود را باید بدهی و مرا ارجاع دادید به اطاق 31 .لذا مطالبی را که می خواستم حضوراً بگویم .روی کاغذ می آورم.

در تاریخ 9/4/92 فیشی درب منزلم فرستاده ورسید گرفتید. که باید یک ملیون وچهل وپنج هزار تومان به شما بدهم.جالب است که تاریخ آن مربوط به بیش از ده سال پیش است.ودر تاریخ 14/12/82 مفاصاحساب آن ازطرف شعبه سه تامین اجتماعی صادر شده است.حال شما با چه مجوز شرعی وقانونی ویا عرفی می خواهید پول زور از من بگیرید .بالاخره باید یکی پاسخ گو باشد. مگر خود شعبه سه مفاصاحساب نداده .آیا جنابعالی با علم به اینکه مفاصاحساب صادر شده ذ یل برگه را امضا کردید؟!!!.یا اصلاً ماشین امضا بوده وازجائی خبر ندارید؟!!!.آیا به امید اینکه طرف فوت کرده و وراث بی اطلاع او توان دفاع ندارند،یا خود او توان دفاع ندارد ،فیش درب منزل مردم می فرستید؟!!!

در تاریخ 10/9/92 اخطاریه ای درب منزلم فرستاده اید.مبنی براینکه باید تا 48 ساعت دیگر بدهی خود را پردا خت کنی . گذشته از اینکه هیچ گونه سابقه ای دراین رابطه وجود ندارد که بعداً تبدیل به اخطاریه شود.در این اخطاریه هم هیچ گونه مطلبی وجود ندارد که نشان دهد .این اخطاریه مربوط به کیست وقرار داد آن چیست که باید حق بیمه آ نرا داد.وطرف را کاملاً خلع سلاح کرده اید.اگر هم بخواهد از خود شما ها سئوال کند آنقدر توهین و تحقیر می کنید که از زندگی سیر شود.دقت بفرمائید به مندرجات این اخطاریه که خود جنابعالی امضاءکرده اید:

«نام ونام خانوادگی اخطار شونده  »                 

«ت ارتباطات شهراب نام خانوادگی ندار.»

«موضوع اخطاریه»

«نظر به اینکه تاکنون نسبت به پرداخت مبلغ :«هجده ملیون ونه هزار وهفتصد وپنجاه ودو» ریال بدهی قطعی خود بابت :

1 ـ اصل حق بیمه از تاریخ 1/3/1386 لغایت 31/5/1386 بمبلغ 13274820 ریال.

2 ـ بیمه بیکاری بمبلغ1474980 ریال.    و3 ـ جرائم بمبلغ 3،539952 ریال.

اقدام ننموده اید لذا طبق مدلول 50 قانون تامین اجتماعی...بشما اخطار می شود که ظرف 48 ساعت مبلغ... واریز نمائید بفرمائید :آیا علت اینکه بعد از شش سال اقدام می کنید چیست؟واز کجا بفهمم  این پولی که باید پرداخت کنم وزور دادگستری هم پشت سر آن است با بت چیست؟

یعنی اینکه سازمان تامین اجتماعی  با سوءاستفاده از قوانین جمهوری اسلامی وتوسط مراجع قا نونی از مردم پول زور می گیرد. طبعاً اگر کسی خواست از خود دفاع کند در مقا بل حکومت اسلامی ایستاده ونابود می شود. جنابعالی هم با پشت وانه دادگستری ،پشت میز شیک خود نشسته اید وبه ریش مراجعه کننده ومعترض می خندی.ومحترمانه از دفتر کار بیرونش می کنی همان طور که بجای پاسخ مرا بیرون کردید

با توجه به اینکه مدت دوسال است که سازمان تامین اجتماعی بر خلاف قوانین جمهوری اسلامی ماهیانه مبلغ بیست هزار تومان از حقوقم کسر وباکمال تعجب مدیرت عامل محترم سازمان تامین اجتماعی اصفهان بجای استرداد حقوقم نامه مرا به کانون کارگران بازنشسته استان اصفهان فرستاده .که هیچ گونه توجیهی ندارد ،بنده کارمند مخابرات بوده ام وربطی به کارگران محترم نداشته وندارم.از مسئولین محترم جمهوری اسلامی در خواست رسیدگی دارم.وباید خدمت بزرگانی چون ریاست محترم جمهوری وریاست محترم مجلس شورای اسلامی وریاست محترم قوه قضائیه عرض کنم .قبول دارم که بازنشسته ای هستم که در مقا بل این عزیزان وموقعیت شغلی شما ها اصلاً بحساب نمی آیم .بهتر بگویم اصلاً در اجتماع فراموش شده وبه حساب نمی آیم ،زیرا بجای کارمندی بهر کاری دست زده بودم آلان زن وبچه ام ار حد اقل رفاه محروم نبودند.ولی میدانم در مقابل فرمایش حضرت علی علیه السلام خاضع هستید.لذا فرمایش حضرت را متذکر می شوم.که می فرمایند:...واگرخدا از علما پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگران وگرسنگی مظلومان سکوت نکنند،مهارشتر خلافت را بر کوها نش انداخته رها یش می ساختم .درخواست می کنم پیما نی که خدا از شماها گرفته را در نظر داشته باشید و دستور رسیدگی فرمائید تاحصول نتیجه.قبلاً از بذل توجه به این مهم تشکر می کنم.

با کمال احترام:کارمند بازنشسته مخا برات اصفهان

علی عظیمی شهرابی

رونوشت

1 ـ دفتر مقام معظم رهبری(به انضمام پنج برگ ضمیمه)

2 ـ  ریاست محترم جمهوری اسلامی (به انضمام پنج برگ ضمیمه)

3 ـ ریاست محترم مجلس شورای اسلامی

4 ـ ریاست محترم قوه قضائیه

5 ـ وزیر محترم تعاون ورفاه اجتماعی (به انضمام پنج برگ ضمیمه)

6 ـ استاندار محترم استان اصفهان

7 ـ ریاست محترم کل دادگستری استان اصفهان(به انضمام یک برگ ضمیمه)

8 ـ ریاست محترم کمسیون اصل نود(به انضمام پنج برگ ضمیمه)

9 ـ جناب آقای دکتر توکلی نماینده محترم مجلس شورای اسلامی(به انضمام پنج برگ ضمیمه)

10 ـ مدیرعامل محترم سازمان تامین اجتماعی ایران

11 ـ مدیر عامل محترم سازمان تامین اجتماعی استان اصفهان با توجه به رونوشت نامه شماره 8474/92/291 مورخ 11/8/1392

آدرس :اصفهان خ عسکریه خ خرمدین بن بست شهید رستمیان پلاک 57

تلفن همراه (09138772622)


به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان جاذبه و آدرس webattraction.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com