به نام معشوق عاشق نوازسلام ، سلامی به گرمای آفتاب بر شما دوستان عذر خواهی میکنم از اینکه شاید چند وقتی است که به وبلاگ این حقیر سر زده و مطلب جدیدی ندیده اید. چند وقتی است که سراغ وبلاگ خوبم رو نمی تونم بگیرم باری یک شعر قشنگ از استاد عماد خراسانی خوندم خوشم اومد گفتم دوستان نیز استفاده کنند.
پش ما سوختگان، مسجد و میخانه یکیست حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکی است
اینهمه جنگ و جدل حاصل کوتهنظریست گر نظر پاک کنی، کعبه و بتخانه یکیست
هر کسی قصه شوقش به زبانی گوید چون نکو مینگرم، حاصل افسانه یکیست
اینهمه قصه ز سودای گرفتارانست ورنه از روز
ازل، دام یکی، دانه یکیست
ره هرکس به فسونی زده آن شوخ ار نه گریه نیمه شب و خنده مستانه یکیست
گر زمن پرسی از آن لطف که من میدانم آشنا بر در این خانه و بیگانه یکیست
هیچ غم نیست که نسبت به جنونم دادند بهر این یک دو نفس، عاقل و فرزانه یکیست
عشق آتش بود و خانه خرابی دارد پیش آتش، دل شمع و پر پروانه یکیست
گر به سرحد جنونت ببرد عشق عماد بیوفایی و وفاداری جانانه یکیست