نمی دانم بگویم کجا بودم که نبودم!
نبودنم دلیل خاصی نداشته و ندارد!
کار را بهانه کنم که در همه وقت گرفتارش هستیم!
مشغله را بگویم که نصیب همگان است و من هم یکی شان!
حس نوشتنم نبود که بسیار عارفانه می نمایاند و من کجا و طعنه به استاد دین و عرفان عمران جانم کجا!
سوژه نبود که اتفاقا چه دوران پر سوژه ای بود در محل و ملل!
پس بگو دردت چه بود که خموش بودی و کنج عزلت گزیدی!
باید بگویم که بیکار بیکار هم نبودم!
ذره ای در فضاهای مجازی دیگر پرسه می زدیم!
تنها که نه، بودند دوستانی که در آن فضا همراهی ام کنند!
در شهر تلگرام، خیابانی زدیم به نام «اندیشمندان اسفرورین» !
«اندیشمند» را فی البداهه گذاشتم! از آن نامگذاری هایی که پدرانمان روی نسل ما می گذاشتند. پابند قاعده ای نبودند!
نامگذاری که گاها بر روی کسان طنازی می کرد.
زلفعلی داشتیم که نشانی از مو نداشت!
و یا کرمعلی که از خساست زبانزد همگان بود!
حکایت اسم گروه ما در تلگرام هم به سان آن نامگذاری هاست!
نتیجه اینکه عمران در اولین پستش فریاد برآورد که با نامش مشکل دارد!
صدرا را بگویم که طعنه زد و کنایه ساخت!
و دیگران و ...
اما اصلا به روی مبارکم نیاوردم و اسم خیابانمان را در تلگرام حتی با تصویب شورای شهرش نیز تغییر ندادم!
نه اینکه مستبد باشم و خودرای!
گفتم مشکلتان در آن شهر و خیابان مجازی نبود اندیشه است که هست
پس به جای پاک کردن صورت مسئله! اندیشه را برایش بسازید و تربیتش کنید!
بگذریم!
در خانه مجازی مان خانواده ای 65 نفره اسفرورینی ساخته ایم،
اسفرورینی های مقیم شهر، استان، کشور و حتی بین الملل!
حرف می زنیم! شب نشینی میکنیم! جلسه می گذاریم! بحث می کنیم!
حتی توی سر هم، هم گاها می زنیم!
تازه نشست بیرونی هم از دلش برآمده است و دو نشست هم در خانه پدری داشته ایم!
به هر حال درِ خانه مان در تلگرام باز است اگر تمایل داشتید حتما دق البابی کنید تا در به روی تان گشوده شود.
بی صبرانع منتظرتان هستم!
ولی خیالتان باشد که در اینجا هم خواهم بود! چرا که چه بسیار افرادی به من تذکر جدی آیین نامه ای داده اند که «چرا نیستی؟ حتما باید باشی!»
من هم دستهایم بالاست و می گویم:
سمعا و طاعتا