درصف مرغ 5هزار تومن . . . بچهای ایستاده بود بلند
مادرش آنطرف کنارکیوسک . . . بر لبش زهر مار یک لبخند
پدر!؟ پیر وناتوان که به زور . . . میکشد بار زندگی به کمند
آنطرفتر دوخواهرش نگران . . . به برادر همی دهند سوگند
ای محمد بیا، بیا برویم . . . جان خواهر مکن چنین، دلبند
پسر از ذوق آنکه پدر . . . دست در جیب خود کند، خرسند
پدر از شرم روی پسر . . . عرقی بر جبین و روی نژند
آه کی میرسد به گوش زمان
درد بیچارگان این دوران
آن میان ازدهام و همهمه بود . . . مرغ پایان هر چه زمزمه بود
سجده بر آستان حضرت مرغ . . . حال جزو وظایف همه بود
باورش سخت نیست اگر گویم . . . آن کیوسک قبلهگاه مسلمه بود
از نبوغ چنین کسی تو بخوان
رنج بیچارگان این دوران
آن یکی گفت گرانی از ما نیست . . . از خداییست که اوهم از ما نیست
دست حقیست که پشت گردن خلق . . . عکس آن آیههای قرآنیست
به گمانم که این سخندان هم . . . آگه از سِرّ آن مقوا نیست
گفتمش شیخ را اگر با ما . . . قصد خون کردهای محابا نیست
لیک لختی بیا بشین برما . . . تا ببینی که مر گ رویا نیست
بعد از آن ظلم را دو چندان کن . . . زانکه این پند به پشم ملا نیست
آه، آیا که میشود درمان؟!
درد بیچارگان این دوران؟
یاد باد آنکه مرغ با ما بود . . . تئوری، مدیریت دنیا بود
مرغ رفت و رییس همچنان . . . نگران ملت اروپا بود
با وجود چنین کسان تو بخوان
رنج بیچارگان این دوران ..