کودک که بودم وقتی دعوایم میکردن گریم میگرفت وقتی کسی صدای گریه هایم را می شنید دلش میسوخت و در اغوش میگرفت تا از بین برود درد کودکی من
اما الان وقتی اشک میریزم وقتی فریاد میزنم فقط نگاه میکنند فقط دنبال این هستند تا نمکی برای پاشیدن روی چشمان زخمی از اشکم بیابند
چقدر ساده اید
چقدر دل سنگید
اما اگر دلتان به این خوش است
خودم نمک برایتان می اورم
دنبال نمک نباشید
من خود نمک دارم
لارم نیست بگویید مهربان هستید
این روزها بی رحمی از نگاه همه پیداست
پایان+