ادبیات و زبان فارسی به عنوان یكی از زبانهای زنده و مطرح در دنیا بوده و به عنوان زبان رسمی و اصلی میهن اسلامی ایران میباشد. با توجه به قدمت و گستردگی ادبیات فارسی و با توجه به اینكه از جهاتی متأثر از اسلام و مسلمین بوده است ، میتوان آن را از زوایای مختلف، به عنوان یكی از علوم اسلامی نیزمورد بررسی و دقت نظر قرار داد.
در راستای آشنایی با ادبیات فارسی، به مباحث زیر به اختصار اشاره مینماییم.
واژه ادب را فرهنگ های لغت به معانی , فرهنگ , دانش , هنر ,حسن معاشرت و ....تعریف كرده اند.
ادبیات : آن گونه سخنانی كه از حد سخنان عادی برتر و بالا تر باشد یا هر نوع نوشته تخیل آمیز و توام با خلاقیت را گویند
فنون ادبی : بعضی آن را هشت و برخی بیشتر دانسته اند و بعضی برای ادب اصول و فروعی قائل شده اند , اصول آن را عبارتند از : لغت , صرف , اشتقاق , نحو , معانی , بیان , عروض , قافیه , بدیع دانسته اند و فروع آن را خط , قرض الشعر , انشا, , محاضرات و تاریخ قرار داده اند.
لغت : این دانش عبارت از بیان وضع كلمه ها و مسائل لغوی است.
صرف : موضوع علم صرف در وهله نخست بررسی اجزا كلام و در مرحله بعدی بررسی خصوصیات شكل ظاهری و تغییرات حاصله در آن شكلها می باشد.
تصریف : عبارت از صرف كردن یك لفظ و گردانیدن آن لفظ به صیغه های متفاوت كه از آن معنی های مختلف بدست آید و از همان فعل صیغه های دیگر بوجود آید.
اشتقاق : گرفتن كلمه ای از كلمه دیگر را اشتقاق گویند.
نحو : دانش مربوط به قوانین پیوند كلمات در داخل تركیبها , قوانین پیوند كلمات در داخل جملات ساده و قوانین پیوند جملات ساده بمنظور تشكیل واحدی بزرگتر یعنی جملات تركیبی می باشد , درنحو صحبت از وظیفه كلمات است نه شكل آنها.
معانی : ملكه ای كه بوسیله آن الفاظ و كلام را از لحاظ برابر بودن با مقتضای حال و مقام و شان شنونده می توان شناخت علم معانی نام دارد.
بیان : دانشی است كه به یاری آن می توان یك یا چندین معنی را به طرق گونه گون ادا كرد ,چنان كه به حسب روانی و وضوح یا ابهام و تاریكی با هم تفاوت آشكار داشته باشند.
بدیع : در لغت به معنی تازه و نو و در ادب به مجموعه صنایعی اطلاق می گردد كه بر زیبایی سخن می افزاید.
عروض : یكی از اقسام علوم ادبی است كه موضوع آن بحث در وزن ( آهنگ ) شعر است و در مورد چگونگی ایجاد وزن , انواع وزن , صحت و سقم آن و برخی از شگردهایی كه مخصوص كلام منظوم است بحث می كند.
قافیه : علمی است كه در مورد قواعد و انواع قافیه ( قافیه حرف یا حروف مشترك معینی است در پایان كلمات قاموسی ( معنی دار ) نا مكرر مصرعهای یك شعر) در شعر سخن می گوید .
قرض الشعر : چون در واقع با عملكرد ذهنی , بحری از شعر را می بریدندو آنرا بقواعد فنی و اصولی عرضه می نمودند , آنرا «قرض الشعر» نامیدند.
تاریخ ادبیات فارسی :
ایرانیان از تژاد هندو اروپائی اند و ظاهرا هندو اروپاییان در 2000 ق. م ( 2622 قبل از هجرت) دست به مهاجرت عظیمی زده اند . هندو ایرانیان در حدود 1500 تا 1200 ق.م ( 2120 تا 1820 قبل از هجرت ) به آسیای میانه رسیده اند. زبانهای هند و اروپایی به دسته ای از زبانهای هم ریشه اطلاق می شود كه از هندوستان تا آمریكا گسترده است.
مادها : (1330 تا 1172 قبل از هجرت ) خط مخصوصی نداشتند و احتمالا دبیران آنها خطوط آرامی , آشوری , عیلامی را می توانستند بخوانند.
زردشت : ( 1282 تا 1205 قبل از هجرت ) , كتاب او اوستا است , زبان اوستائی كه در شمال شرق ایران رایج بود با سنسكریت از یك ریشه است. خط كناب اوستا را نویسندگان اسلامی «دین دبیره» نامیدند , الفبای دین دبیره 44 تاست و از راست به چپ نوشته می شود.
هخامنشیان ( پارسها )( 1172 تا 952 قبل از هجرت ) : زبان آنان فارسی باستان بوده است كه یكی از زبانهای كهن ایرانی است , زبانهای ایرانی جزو زبانهای هندو ایرانی و زبانهای هند و ایرانی شاخه ای از زبانهای آریایی شمرده می شوند و با خوارزمی , سغدی , اوستایی , سكایی و جز آنها خویشاوندی داشته است. پیش از داریوش مردم در ایران خطوط عیلامی , بابلی , و آرامی را می شناختند ,به دستور داریوش خطی مركب از 42 علامت كه هر كدام از یك تا پنج نقش به شكل میخ تركیب یافته است ساخته شد , این خط از چپ به راست نوشته می شود.
اشكانیان ( پارتها )( 870 تا 396 قبل از هجرت ) : زبان مردم دوره اشكانی پارتی ( پهلوانیك ) بود كه با فارسی میانه خویشاوندی نزدیك دارد.
ساسانیان : ( 396 قبل از هجرت تا 30 هجری ) زبان رسمی دوره ساسانی , پهلوی یا فارسی میانه بود . خط پهلوی كه از خط آرامی گرفته شده بود دارای 22 الفبا بود و از راست به چپ نوشته می شد و بعضی نوشته های عهد ساسانی در دوره اسلامی تالیف و تحریر یافته است كه به فارسی میانه است.
از انقراض ساسانیان تا پایان قرن سوم هجری :(شروع دوره اسلامی )تا اواسط قرن سوم هجری و حتی بعد از آن مردم به لهجه های مختلف تكلم می كرده اند و گاهی در بعضی نواحی به مترجم نیاز پیدا می شده است , لهجه های سغدی , خوارزمی , تخاری و دیگر لهجه ها ی محلی متداول بوده است. لیكن لهجات محلی با آمیزش با زبان عربی آماده ایجاد ادبیات كامل و وسیعی گردید. خط پهلوی هم بر اثر صعوبت بسیار و نقص فراوان خود به سرعت فراموش گردید و بجای آن خط عربی معمول شد. شعر هجایی و بعضا مقفی تا اواخر قرن سوم دیده می شود. در عصر یعقوب لیث ( 254- 265 ) به علت بی توجهی او به عربی شعر فارسی رواج پیدا كرد نخستین اشعار عروضی توسط «محمد بن وصیف سگزی , بهرام گور , ابو العباس مروزی , ابو حفص سغدی» گفته شد.
قرن چهارم ( عهد سامانی و بویی) (279 - 389 هجری ) : عصر سامانی از ادوار مهم ادبی است . پادشاهان و وزیران سامانی به شعر و نثر توجه زیادی مبذول می كردند . نثر فارسی قرن چهارم بسیار ساده و خالی از صنایع لفظی بود. از خصایص شعر فارسی قرن چهارم, فصاحت , سادگی , مضامین تازه و بكر , تشبیهات , توصیفات طبیعی است . شعر این دوره پر از نشاط روح و غرور ملی است. شاعران در اوزان عروضی تحول ایجاد كردند. مدیحه سرایی به تقلید از عرب معمول شد .پند و موعظه در شعر رواج یافت. كتابخانه رواج داشت و اولین مدرسه ها در این قرن ساخته شد. در این عهد شاعران بزرگی مانند رودكی , دقیقی , بلخی و... بزرگترین نماینده شعر این دوره بی خلاف فردوسی است تا جایی كه قرن چهارم تنها با داشتن شاهنامه می تواند بر زبان فارسی حكومت كند
قرن پنجم و ششم ( غزنویان , سلجوقیان , خوارزمشاهیان ) نفوذ فارسی دری از شرق ایران به دیگر نواحی ایران .رواج زبان فارسی به خارج از كشور. نثر فارسی در این دو قرن دو سبك كاملا متمایز داشت 1- نثر مرسل ( سبك ساده ) كه خالی از صنایع و قیود لفظی و آزاد از هر گونه تصنع و تكلفی است .مانند تاریخ بیهقی 2- نثر مصنوع ( سبك فنی ) كه آمیخته با صنایع لفظی مانند سجع و جناس و امثال آنها باشد ,مانند مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری. اختصاصات شعر فارسی عبارتند از 1- تاثیرات محلی در اشعار 2- ورود شعر در مباحث مختلف مانند مسایل فلسفی , صوفیانه , زهد , مدح ,هجو , تبلیغ دین , اندرز ....3- تنوع در انواع شعر مانند مثنوی , قصیده , غزل و رباعی و تركیب بند , ترجیع بند 4- نفوذشدید تصوف و عرفان در شعر و ادبیات. این دوره شاعران بزرگی مانند عنصری , فرخی , منوچهری , معزی , سنایی , انوری و عطار داشته است .
قرن هفتم و هشتم :حمله مغول و خراب كردن كتابخانه ها , مهمترین سبك رایج این دوره , سبك نثر مصنوع است. تالیفات ادبی و علمی زیاد شد . در شعر قصیده بتدریج متروك شد و بهمان نسبت غزلهای عاشقانه لطیف جای آن را گرفت , انتقاد و بد بینی و ناخشنودی از اوضاع روزگار با شدت بسیاری مشهود است. توجه بموضوعات عرفانی دراین عهد شدت یافت. از شعرای معروف این دوره سعدی , مولوی , حافظ عراقی , هروی , دهلوی , خواجوی كرمانی , عبید زاكانی و ساوجی می باشند.
قرن نهم (تیموری , 782 -907 هجری ) به سه دلیل زبان فارسی رو به انحطاط می رود 1- رواج زبان تركی 2- شعر و ادبیات از دربارها به دست عامه افتاد 3- استادان زبان فارسی كه باید تعلیم دهند از بین رفتند. روش متداول عهد تیموری سبك ساده و روان در نثر است .شعر در این عهد بی رونق است . مشهور ترین شاعر این عهد جامی است او از پیشوایان فرقه نقشبندیه است.
قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم ( عهد صفوی , 907 - 1148 ) زبان فارسی در این دوره نیز در انحطاط بود. مرثیه ثرایی و مدح ائمه دین بسیار معمول بود. شاعران به هندوستان و دربارهای عثمانی روی آوردند. رواج سبك هندی در شعر كه مبتنی است بر بیان افكار دقیق و ایراد مضامین بدیع و باریك و دشوار دور از ذهن در زبان ساده معمول و عمومی. نوشتن داستانهای منثور (رمان), تذكره نویسی , كتب متعدد لغت فارسی. سالك یزدی , صائب تبریزی , وحشی بافقی , عرفی , حزین و محتشم كاشانی از شاعران این عصر هستند .
میانه قرن دوازدهم تا اواسط قرن چها ردهم ( افشاری , زندی , قاجاری , مشروطیت ) ( دوره بازگشت ) انتقاد از سبك هندی و بازگشت به سبك قدما (عراقی). وصال شیرازی , فروغی بسطامی , سروش اصفهانی , قآانی شیرازی , ادیب نیشابوری و ملك الشعرای بهار از شاعران این دوره اند .
از سلطنت فتحعلی شاه تا كنون : ارتباط ایران و اروپا تغیرات زیادی را در فرهنگ و جامعه ایرانی گذاشت . افكار تازه در نثر و نظم بمیان آمد , سبك نگارش ساده و بی پیرایه شد , ورود در انواع مختلف مسایل ادبی از قبیل داستان و تآتر و بحثهای اجتماعی و اخلاقی و سیاسی ادبی و علمی و تحقیقات ادبی و تاریخی و ...در زبان فارسی معمول گشت .لهجه نویسندگان تدریجا تغییر یافت و بلهجه تخاطب نزدیك شد .شعر وارد عرصه جدیدی بنام شعر نو شد.
تاثیر اسلام بر ادبیات فارسی
لشكر كشی مسلمانان به ایران در قرن اوّل هجری، به همراه خود، جهان بینی جدیدی را برای ایرانیان به ارمغان آورد، كه تاثیر زیادی بر اطوار فرهنگ ایرانی، از جمله ادبیات فارسی، گذاشت. مسلمانان اولیه با سلوك بیآلایش خود تاثیری بیش از دعوت رسمی یك مبلغ داشتندو شدت تاثیر پذیری برخی از ایرانیان تازه مسلمان، به حدی بود كه نه تنها آیین پدران خودرا یكسره رها كردند، بلكه برخی از ایشان چنان با گذشته خود دشمنی ورزیدند كه به بدگویی از آن پرداختند، و حتی نام و نسب خود را تغییر دادند، در این اوضاع و شرایط، زبان فارسی تا حد زیادی از عربی، تاثیر پذیرفت.
علل عمده رواج زبان عربی، در میان ایرانیان و تأثیر آن در لهجات ایرانی را میتوان در چند نكته دانست؛
1. جایگزینی زبان عربی در مراجع دینی و سیاسی، به علاوه، كسانی كه قصد ورود به امور سیاسی و اجتماعی را داشتند، میبایست این زبان را فرامیگرفتند.
2. گروه بزرگی از ایرانیان، شروع به نویسندگی و شاعری به زبان عربی كردند.
3. چون علوم اسلامی، اعم از علوم دینی و ادبی و عقلی، همه به زبان عربی تدوین شدند، برای آموختن این علوم، همواره زبان عربی مورد حاجت بود.
4. توقف سربازان عرب در نواحی مختلف كشور و آمیختن ایشان با ایرانیان.
5. از قرن ششم به بعد، بر اثر توجه نویسندگان و مترسلان ایرانی به نثر مصنوع، استعمال مفردات و تركیبات عربی در نثر فارسی به شدت رواج یافت، و همین كار در نزد شاعران نیز معمول شد. و نیز از وقتی كه زبان عربی با سپاهیان عرب به ایران نفوذ كرد، خط عربی نیز با آن همراه بود.
6. در مواردی كه یك كلمه عربی سادهتر از یك كلمه كهنه ایرانی به نظر میآمد، و یا كلمات سادهای بود كه استعمال آن مایه گشایشی در زبان فارسی میگردید، این جایگزینی صورت میگرفت.
7. در مواردی هم، در قبال یك كلمه عربی معادلی یافت نمیشد و استعمال آن هم لازم بود. مانند صلوه، حج، صوم، كفر، كافرو... .
شعرا و نویسندگان زردشتی نیز، اگر چه اسلام نیاورده بودند، ولی خواه و ناخواه، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، از جهان بینی اسلامی تأثیر پذیرفتند و ضمن حفظ مضامین دینی خود، در پارهای موارد، باورهای اسلامی را هم در لابلای آثار خود بیان كردند. الفاظی مانند؛ الله، سجده، جنّت، علیه السلام، عزّوجلّ، تعالی... از اسلام به زردشت سرایت كرد.
فارسی از زبانهای هندو اروپایی است و عربی از زبانهای سامی، و لذا، ازحیث اصول و اشتقاق، هیچ نوع تشابه و قرابت و خویشاوندی بین این دو زبان وجود ندارد، اما فرهنگ و تاریخ اسلامی چنان پیوندی میان این دو زبان برقرار كرد كه نظیر آن در هیچ یك از زبانهای زنده دنیا دیده نمیشود
این نكته نیز قابل ذكر است كه لغات و اصطلاحات عربی با تغییرات مختلفی در لهجات ایرانی پذیرفته شداند. به عبارت دیگر، قواعد و اصول لهجات ایرانی در مورد، تسلط خود را حفظ كردهاند. مثلا همه مخارج حروف عربی در لهجات ایرانی متروك ماند، مگر آنها كه با مخارج حروف فارسی یكسان بود. از اوّل و آخر بعضی كلمات اجزایی حذف شد . عدهای از كلمات، لهجات ایرانی، تغییر معنا یافت. پارهای از افعال، به معنی وصفی یا اسمی، معمول گشت. بسیاری از صیغههای جمع عربی در فارسی مانند كلمات مفرد محسوب شدند، و یك بار دیگر با علامات جمع به كار رفتند، مثل؛ موالیان، عجایبها. با تصرفاتی كه ایرانیان در ظواهر مفردات عربی و معانی آنها كردند، وضعی پیش آمد كه لغات عربی را كه در لهجات ایرانی راه یافته بودند، اندك اندك، به صورتی غیر از آنچه بود، درآورد.
مثل اعلای نثر عربی، قرآن كریم است كه معیار فصاحت و بلاغت به شمار میرود. مسلمانان ایرانی در ایجاز و ایراد كلمات فایدههای بیشماری، از روش قرآن گرفتهاند، و حتی از آیات آن به نحو مثل یا به طریق استشهاد همواره استفاده كردهاند.چنانكه ناصر خسرو، برای بیان اعتقادات خویش، مضامین قرآنی، احادیث نبوی و كلام امیر مؤمنان را به كمك میگیرد، و یا خاقانی، تحصیل دین از هفت مردان و دانستن تنزیل را از هفت قرّاء، در شمار افتخارات خویش میداند. ایران قبل از اسلام، شعر موزون و مقفا نداشته و تنها بعضی از سرودههای هجایی داشته كه از روی مدارك به دست آمده از حاجیآباد و تورفان فهمیده میشود. ولی شعر عرب پیش از اسلام، شعر عروضی بوره است. و به طور كلی میتوان گفت شعرای فارسی، فن قصیده را از عربی اقتباس كردهاند.
تأثیر اسلام بر ادبیات ایران در سدههای اوّل:
در نمونههایی از زبان و ادب گفتاری این دوره كه گاهگاه در لابلای نوشتههای دوره اوّل تاریخ و ادب پارسی، و نیز در پارهای از نوشتههای تاریخی و ادبی به زبان عربی به چشم میخورد، میتوان حدس زد: كه تأثیر فرهنگ اسلامی به ویژه قرآن و حدیث، در زبان و ادب فارسی در این دوره چندان نبوده است.به طور كلی نفوذ لغات عربی تا چند قرن اوّل هجری، به كندی صورت میگرفت و بیشتر به برخی از اصطلاحات دینی و اداری مانند حاكم، عامل، قاضی،خراج،و... اختصاص داشت، و نیز برخی از لغات ساده كه گشایشی در زبان ایجاد میكرد و یا بر مترادفات میافزود، مانند غم، راحت، بل، ... . و حتی ایرانیان پارهای از اصطلاحات دینی و اداری را ترجمه كردند. مثلا به جای صلوه معادل پارسی آن «نماز» وبه جای «صوم» ، «روزه» را به كار بردند.
قر ن چهارم : این نفوذ بعد از قرن چهارم و خصوصآ از قرن ششم و هفتم به بعد در لهجات ایرانی، سرعت و شدت بیشتری یافت. در نخستین دوره ادب فارسی به دلیل نفوذ نه چندان زیاد زبان عربی در زبان و ادب فارسی، در نوشتهها و آثار شاعران این دوره، واژهها و تركیبهای تازی چندانی به چشم نمیخورد. هم چنین، آیات و احادیث نیز در آثار ادبی این دوره اندك است. آنچه در این راستا دیده میشود، بیشتر در قالب تلمیح، ترجمه و اشاره به آیات قرآن و گاه نیز به صورت اقتباس از آنهاست. با بررسی متنهایی شبیه تفسیر طبری و تاریخ محمد بن جریر طبری، به روشنی میتوان دریافت كه واژهها و تركیبهای عربی( آیات قرآن، حدیث، مثل و شعر عربی)، در نخستین نوشتههای فارسی دری بسیار كم و ناچیز است. در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم، حركتهای سلطان محمود غزنوی و دیگر درباریان او، سبب شد تا واژههایی از زبان عربی جایگزین برخی از واژههای پارسی گردد.
مقایسه نمونهای از نثر و نظم پارسی قرن چهارم، با نمونهای از قرن پنجم، به خوبی میتواند تفاوتهای بسیاری را میان نوشتههای دو دوره سامانی و غزنوی به ما نشان دهد.
قرن پنجم: زبان پارسی از قرن پنجم به بعد به نسبت بیشتری با لغات عربی در آمیخت، و تدریجا بیشتر شد. از علل عمده آن، یكی، تزاید نفوذ دین اسلام، و دیگری تعلیم و تعلم عربی بود كه با شدت بیشتری در ایران رواج داشت، به طوری كه تعداد مدارس در قرن 5و 6، گسترش پیدا كرد، كه از مواد اصلی دروس، زبان و ادب عربی بود
قرن ششم: از موضوعاتی كه مخصوصا در قرن ششم، در شعر فارسی به شدت رخنه كرد، تصوف و عرفان است.البته توجه به افكار عرفانی در شعر، پیش از قرن ششم، صورت گرفته است، لیكن اثر بیّن و آشكار آن را از آغاز این قرن میبینیم. نخستین كسی كه به ایجاد منظومههای بزرگ عرفانی توجه كرد، سنایی است. منظومه حدیقه الحقیقه و طریق التحقیق، از اوست.محمد عطار نیشابوری نیز كتابهای «منطق الطیر»، «اسرار نامه»، «مصیبت نامه» و «الهی نامه» را در اواخر این قرن و اوائل قرن هفتم نوشت.
در دو قرن هفتم و هشتم، توجه به عرفان قوت بیشتری یافت و منظومههای متعددی به وجود آمد، كه مثنوی معنوی، شاهكار جاودان شعر فارسی از آن جمله است. بزرگان تصوف، جهان بینی عرفانی را در ادبیات فارسی تبیین و ترسیم كردند. موضوع شعر و به خصوص قصیده را از لجن زار دروغ و تملق، بر اوج تحقیق كشاندند، و غزل را از عشق شهوانی به محبت روحانی رساندند، خلاصه آن كه معنویت را چاشنی ادبیات كردند.
صوفیه نخستین كسانی بودند كه نثر ساده و مرسل عصر سامانی را رها كردند و نثر مسجع و آهنگین را بنیان نهادند. پس از ماجرای تلخ حلاج، صوفیه زبانی رمزی و نمادین از نظم و نثر ایجاد كردند، و با ظهور ابن عربی، اصطلاحات عرفانی در اشعار و آثار منثور نویسندگان پارسیگوی نفوذ یافت.
قالبهای كاربردی قرآن و حدیث:
اشاره: اگر بتوانیم با الفاظی اندك شنونده را با معانی بسیار آگاه كنیم چنین صنعتی را اشاره گویند. اشاره ممكن است به آیه، حدیث، داستان، یا غیر آن باشد.
كه خاصان در این ره فرس راندهاند به لا احصی از تك فرو ماندهاند (بوستان سعدی)
كه اشاره به حدیث نبوی «لا احصی ثناءً علیك انت كما اثنیت علی نفسك» میباشد.
اقتباس: گوینده در نثر یا نظم عبارتی از قرآن، یا حدیث را به صورت بیان مطلب اصلی و ادامه سخن درج میكند؛
تا رساند تو را به فرّ و بها حكم خیر الامور اوسطها (هفت اورنگ جامی)
ارسال المثل: آوردن مثل مشهور یا عبارت روان پندآمیز و حكمت آموزی است كه تمثل به آن درست باشد؛
كیست در این دایره دیر پای كو لمن الملك زند جز خدای (مخزن الاسرار)
كه بر گرفته از آیه 16 از سوره غافر میباشد.
تلمیح: همان اشاره است كه گوینده در نظم، یا نثر برای تأكید، تأیید و... مطلب اصلی خود به قصهای معروف، شرح حالی مشخص، و یا مثلی معروف اشاره میكند؛
سگ اصحاب كهف روزی چند پی مردم گرفت و مردم شد (گلستان سعدی)
كه اشاره به داستان اصحاب كهف دارد
ترجمه: برگردان آیه یا حدیث به صورتی كه خواننده را به اصل متن راهنما باشد؛
كه من شهر علمم علیم در است درست این سخن قول پیغمبر است (فردوسی)
كه ترجمه حدیث معروف رسول خداست كه میفرماید: « انا مدینه العلم و علیُ بابها»[
تحلیل یا حل : درلغت یعنی از هم باز كردن و در اصطلاح ادیبان گرفتن الفاظ آیه ای از قرآن یا حدیث یا شعر یا مثل در نوشتار است با خارج ساختن عبارت آن از وزن یا صورت اصلی اش .
عشق جانِ طور آمد عاشقا طور مست «خر موسی صاعقا» (مثنوی مولوی)
كه در آن آیه را برای وزن شعر حل كرده و تغییر داده چون در اصل خر موسی صعقا (اعراف 7 / آیه 142) بوده است