همچنان نگران حال او بودیم چرا که قریب به یکسال می گذشت و استاد هنوز از بستر بیماری برنخاسته بود . سراغ او را از هر کس که می گرفتیم ، از ما بی خبرتر بود . در نهایت به پیشنهاد دوستان قرار براین شد تا به هر نحوی شده ، من ترتیب و درخواست یک ملاقات را به خانوادۀ محترمش بدهم . بنابر این تصمیم گرفتم مانند همیشه از شیوۀ نگارش مدد بگیرم . صفحه ائی آماده کردم ، قلمی برداشتم و شروع به نوشتن . اما چه نوشتنی ؟ !به آغاز سطر که آمدم ارتعاش وجودم به قلم راه پیدا کرد ، دستم به لرزه اُفتاد و جز رد پائی از سیاهی های نامؤزون اثری بجای نگذاشت و این موضوع چندین بار تکرار شد . دست از قلم کشیدم و کمی به فکر فرو رفتم ، گویا شأن استاد که خود اهل هزار فن بود این اجازه را بمن نمیداد تا بی پروا دست به نوشتن برم . وضوئی ساختم و باتوکل به خدا هر چه مدد بود از ذوق گرفتم تا طلیعۀ این انشاء را با تحمیدیه متبرک و مزین سازم . و از آنجائیکه جناب انصارین تدریس عربی را نیز عهده دار بودند ، سعی نمودم از اصطلاحات صرف و نحو نیز مدد گرفته باشم . حال با امید اینکه این نثر مقبول طبع استاد عزیز و دوستان افتاده باشد ، با کسب اجازه از آن بزرگوار تقدیم به علاقه مندان این سبک از نگارش می نمایم .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به استاد عزیزم جناب مهندس علیرضا انصارین
بسم الله الرحمن الرحیم
منّت خدای رحمان را که موسی و شبان و خلیل و قربان و نَمل و سلیمان را به رحمت عامش بر سر یک سفره نشاند و به لطف تامش همه از بزرگ و ذره ، کوه و دره ، میش و بره ، خواسته و ناخواسته به ذکر تسبیح کشاند وَ اِن ِمن َشیءٍ اِلا یُسَبِّحُ بِحَمده و سپاس خداوند رحیم را که از نسیم خاص شمیم مقرّبان به عطر محمّدی پاس داشت و امّا مَن کانَ مِن المُقرَّبین ، فروح و ریحانٌ و جنة النَّعیم و از صراط مؤمنان به ذکر یا علی هراس برداشت . قبل هر کلام درود و هزاران سلام به نقش نخست صفحه امکان ، منتهای هر آرمان ، مصطفی هفت آسمان ، نبی بشیر و نذیر ، صاحب خیرکثیر ، برگزیدۀ عالم پاک ، معنی لولاک لما خلقت الافلا ک محمد مصطفی روحی و ارواحنا فداک و الحمدالله رب العالمین و الصلوة و السلام بر مقتدای اوصیاء مرسلین ، بل قبله گاه انبیاء مکرّمین ، مؤلای آسمان و زمین ، آن تمثال مبارک لا اله الا الله صاحب رتبۀ مَن رَآنی فقد رآءَ الله ولی و وصی نبی ، نفس نفیس احمدی ، مظهر و شکوه سرمدی ، امیر مؤمنان ، علی علیه السلام
و اینک ادامه کلام ، عرض ارادت به محضر با سعادت رفیق با مرام ، جناب انصارین سلام .
دوست مهربان قبل از آنکه اذان ماه رمضان بانگ عید برآورد ، همّت گماردم تا به عرض اخلاص عَزم جَزم کنم و بجای تلفن و کلام فصیل و پر کَسیل ، عنان از بنان گُسیل سازم و به خیال شاهکاری ورقی بعنوان یادگاری و به همت باری تقدیم آرم که نغمۀ چکاچکش چکه ائی از مایسطرون شیخ اَجَـل دارد و تکه ائی از ما یصنعون این مَچَـل . لاجرم اگر عریضۀ پُر نقیصۀ این حقیر کالای عتیقه ائی گشت در شأن والایتان و رقیمه ائی در خور کریمه اتان که طبعتان را سرور آرد ، زهی سعادت که مارا هم غرور افزاید .
چون با نظر تو همنشین گشت پشمینه ما بریشمین گشت
اما خدای ناکرده اگر بر مزاجتان شوری ریزد ، این آفتی است کز دوری خیزد و بزرگان نیک فرموده اند : زمین شوره سُنبل بر نیآرد
بنابر این جناب انصارین دوست نفیس هم جلیس ، گِله مندیم بدین چندیکه برآمده و اندی که سر آمده ندانیم به درگاه بلند که نشسته ائید که از ما دیده بسته و دل گسسته ائید و یا مأنوس کدام نفوس گشته ائید و در سایه رواق کدام عزیز فراق گزیده ائید و از صافی رحیق کدام رفیق نوش ساخته و هوش باخته ائید که مدام به ترانه أرنی ما ، لن ترانی ساز می کنید . نه شایسته است که بی خبر از مبتدای خود باشیم و نه بایسته که ندانیم بکدام تقدیر محذوف گشته ائید که بدین نحو با ما صرف میکنید . آیا این جزای کدام شرط است و سزای کدام حرف بی ربط است که عزم جزم کرده و سکون گرفته ائید تا توبۀ نصوح کنیم و نوحۀ نوح سر دهیم که حاشا و کلا ، نه در مِهر ما قصوری و نه در میل ما فتوری است و نه البته هنگامه یومَ یفِرُّ المَرءِ مِن اخیه بپا گشته ، بل ، یعلم الله که هر زمان و مکان چون نور بَصَر مَدِّ نظر بوده ائید . پس اگر در بستر کسالت علی جنوبهم مشغول عبادتید ، بمؤجب ارادت اینجانبان رُخصت عیادت دهید تا این حقیر به اتفاق زاهدین و موسوی و ممی پور و کاری بپاس آئین خاکساری و به شوق دیداری از جنابعالی کالبرق خاطف کشکول سعادت لبریز کنیم ، جامه چاکری بر قامۀ نمائیم و همزۀ استفهام اقامه ، تا به تقدیم سلام ، علت مدام از مراد خویش بدانیم و دلیل تشویش برانیم و اگر از دارالخسران دنیا اعراض فرموده و روی به دارالمیزان روح و ریحان عُقبی نموده ائید مبارک باشد که دیگر رشتۀ پیوند شما به ما بی رمل و اُسطرلاب میسّر نگردد . در پایان آنچه فرض بود مختصری عرض شد و آنچه داشتم به ایجاز نگاشتم تا اصل مقصود به معرض شهود رسد و باشد که انشاءالله عماً قریب باقی در شرف تلا قی بعرض خواهد رسید
زاهدین > مهدی و مجید زاهدی
موسوی > سید بابک موسوی
ممی پور > علیرضا ممی پور
کاری > ابراهیم عباسکاری
ماه رمضان 1380 حبیب متقی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ