يكي از اصولي كه عارفان و صوفيان بر آن تأكيد كردهاند و سالكان طريقت را ملزم به رعايت آن دانستهاند «ادب» است. مولانا نيز بهعنوان عارفي بزرگ بر اين باور است كه نه تنها انسان بلكه تمامي مظاهر خلقت ملزم به رعايت ادب يا همان حفظ حدودند و تخطي از آن، توأم با حرمان و مكافات خواهد بود. ادب مورد نظر مولوي تنها شامل ادب در گفتن و نشستن نيست بلكه حيطة گستردهتري چون ادب باطني، ادب ظاهري، ادب عاشقي و ادب الهي را شامل ميشود كه بايد نسبت به حق و مردان حق مراعات گردد. در اين مقاله ابتدا به اختصار به ديدگاه برخي از عارفان قبل از مولوي دربارة ادب پرداخته شده است. سپس موضوع از ديدگاه مولانا بررسي ميشود.