غلامعلی شکوهیان در سال ۱۳۴۸ ه-ش در
فسا چشم به جهان گشود .از همان آغاز کودکی به
هنر عشق می ورزید .وی علیرغم وجود مشکلات پیش رو،کارشناسی
نقاشی از دانشگاه
هنر را کسب و همزمان در
خوشنویسی و
شعرسرایی به مقام والایی دست یافت.این شاعر برجسته از
انجمن خوشنویسان مدرک ممتاز را گرفته و در
غزل از
نوآوران شعرسرایی
شهرستان فسا به شمار می رود.ایشان هم اکنون در
سازمان آموزش و پرورش این شهرستان به دبیری می پردازد.
دیکته از شعرهای زیبای این شاعر نام آشناست.ایجاد ارتباط میان پدیده ها خواهد توانست به خلق آثار بدیع در عرصه ادبیات بیانجامد.تکرار اسلوب پرکاربرد دوره معاصر است و شاعران از این وسیله در تاکید و اثرگذاری بر مخاطب بهره فراوان می گیرند.تکرار "ندارد" در این شعر با درونمایه اجتماعی تصویرگری "فقر" و استفاده از اکنایه هایی مانند "سیل می بارد"که بیان اندوه بسیار زیاد شاعر است و "باران نداشتن" که کنایه دور از خشم یا بی طاقتی شاعر است.در کنار استفاده از داستانی که به ذهن همه ما آشناست و با آن خو گرفته و ارتباط معنوی یافته ایم همه و همه از عوامل تاثیرگذاری این شعر زیباست.فراز و فرودها در شعر این شاعر به ذهن احساس صمیمیت بخشیده و خواننده ناخودآگاه به فضای درونی احساس شاعر راه خواهد یافت
اما دیکته و پاییز ،دو نمونه از سروده های زیبای ایشان:
دیکته
بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد سارا به سین سفره مان ایمان ندارد
بعد از همان تصمیم کبری ابرها هم یا سیل می بارد و یا باران ندارد
بابا انار و سیب و نان را می نویسد حتی برای خواندنش دندان ندارد
انگار بابا همکلاس اولی هاست هی می نویسد این ندارد آن ندارد
بنویس کی آن مرد در باران می آید این انتظار خیسمان پایان ندارد؟
ایمان برادر گوش کن،نقطه،سر خط بنویس بابا مثل هرشب نان ندارد!
پاییز
خش خش برگ خزان ولوله ای پاییزی در دلم می گذرد قافله ای پاییزی
کوچه لبریز شد از شروه ی دلتنگی باد باغ سرریز شد از حوصله ای پاییزی
چه قدر زرد بمانم چه قدر؟ای همه سبز از تو و چشم تو دارم گله ای پاییزی
چه کس انداخته عمری است میان من و تو فصل در فصل خزان فاصله ای پاییزی
باز در کوچه کسی نیست بجز کولی باد خش خش برگ خزان ولوله ای پاییزی