عکسی توی اینترنت دیدم که در آن دو جنین درون رحم مادشان باهم حرف می‌زدند. صحبت های این دو برادر برایم جالب بود.
1-من به این اراجیف اعتقادی ندارم
جنین اول : داداشی به نظر تو زندگی بعد از تولد وجود داره؟آیا تو به وجود مامان اعتقاد داری؟
جنین دومی : نه من به این اراجیف اعتقادی ندارم؛ من یک واقع بین هستم مگه تا حالا مامان رو دیدی؟ یا کسی که تولد شده برگشته واس ما تعریف کنه؟ نه من اصلا نه به مامان اعتقاد دارم نه به دنیای بعد از تولد… توی این رحم اگه خوشی کردی که کردی وگرنه بعد از اینکه تولد بشیم دیگه نابود میشیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
2- پایان عمر پایان زندگی نیست!
جنین اول : داداشی خواب بدی دیدم
جنین دوم: چی ؟؟؟
- خواب دیدم هر دو می میریم!
- یعنی چی؟ خدا نکنه.
- یعنی از این دنیا می رویم و همه چیز تمام می شود.
- وای یعنی دیگه در مایع آمنیوتیک شناور نیستیم؟
- درست حدس زدی در هوا خفه می شیم فکرش و بکن هوا !
- ای وای من از مرگ می ترسم. دیگه چی دیدی؟
- این قسمتش هم ترسناکه! در خواب دیدم که همین بند نافم را یک آدم خطرناک با قیچی برید. و تازه مادر بی محبت و بی وفای ما هم بعدا ازش تشکر هم می کنه... ما می میریم غریبانه و بی غمخوار.
- من هم یادم اومد یک بار خواب دیده بودم که بعد از مرگ مجبورمون می کنند با همین دهان باید حرف بزنیم و باید با همین دهان غذا بخوریم... !
- پس تو هم اینا رو دیدی ! مرگ خیلی ترسناکه خیلی...
...- اوهوم !
اما جنین ها نمی دانند که تمام شدن زندگی جنینی مرگ تلخ و رنج آوری نیست،
بلکه یک تولد است و پنجره ای روبه کمال.